۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

ترویج ترور در اسلام از آغاز پیدایش این دین اهریمنی

حذف فیزیکی (ترور) مخالفین و دگراندیشان از بدو پیدایش دین اهریمنی اسلام توسط سگان درنده تازی ، بدستور پیام آور جهل و نادانی (محمد تازی) جهت ارعاب و خفه نمودن صدای مخالفین در راس احکام شریعت مسلمین (تسلیمان جهالت الله)قرار داشته و در عصر حاضر نیز تاثیرات این تعلیمات و احکام را چه در میهن مان چه در صحنه بین الملل شاهدیم. از تشکیل گروهک سریه (سپاه قدس) جهت ترور فرهیختگان آزاد اندیشمان در خارج همانند : دکتر کوروش آریامنش، دکتر قاسملو ، دکتر بختیار ، فریدون فرخزاد و …. تا  پیدایش تشکل هایی که در درون میهن به حذف دگراندیشان امثال فروهرها ، محمد پوینده، محمد مختاری و …. با اندیشه ای یکسان و تاثیر گرفته از اسلام ناب محمدی پرداختند.در صحنه بین الملل نیز گروهک تروریستی القاعده به عنوان شاگرد زرنگی در کلاس درک تعلیمات الله و محمد تازی به بسط این خشونت کور و صدور احکامی هم سنگ احکام پسر عبدالله تازی پرداخته و می پردازد.

برای ایشان کشتن زن(هاله سحابی)،دختر(ندا آفاسلطان)، بچه(بهنود شجاعی) ، پیر(داریوش فروهر) ، جوان(امیدرضا میرصیافی) ، در خیابان (محمد مختاری)، پشت بام (مصطفی غنیان)، زندان(هدی صابر)، خانه(فریدون فرخزاد)، محل کار(کوروش آریامنش)و… در راه در دست داشتن قدرتی وگسترش تعلیمات تازینامه(قرآن) امری بایسته و واجب شمرده میشود همانند هم سلفانشان که سوار بر هواپیما 11 سپتامبر را آنگونه رقم زدنند.

در این نوشته بر آن شدم تا با آوردن نمونه هایی از این قبیل خشونتها که توسط محمد تازی در رگهای مسلمین دین باور تزریق شده است را بیاورم:

سريه (ترور) محمد ابن مسلمه

 در بعضي كتب تاريخي اين سريه(ترور) بنام سريه(ترور)  كعب ابن الاشرف ثبت شده:

پس از واقعه جنگ بدر و رسيدن مژده به مدينه ، كعب ابن اشرف كه از قبيله ؛؛ طيي ؛؛ و طايفه ؛؛ بني نبهان ؛؛ و مادرش از يهوديان بني نظير و خود، مردي شاعر و زبان آور بود كه در اشعار خود به رسول خدا (محمد تازی) بد مي گفت و دشمنان را بر ضد ايشان و مسلمين تحريك مي كرد ، از اين خبر برآشفت و گفت:

. اكنون زير زمين از روي آن بهتر است -

آنگاه رهسپار مكه شد و با گفتن شعر، قريش را بر ضد رسول خدا (محمد تازی) تحريك مي كرد كه البته حسان ابن ثابت و زني بنام ميمونه شعر هاي او را پاسخ ميدادند.

سپس كعب به مدينه بازگشت و نام زنان مسلمان را در اشعارش با بي احترامي مي برد و مسلمانان را آزار مي داد،

در اين موقع رسول خدا فرمود:

- كيست كه مرا از دست پسر ؛؛ اشرف ؛؛ اسوده كند ؟

محمد ابن مسلمه گفت:

اي رسول خدا ! من خود اين مهم را كفايت مي كنم و او را مي كشم. -

رسول خدا فرمود :

- اگر ميتواني كوتاهي مكن!!

سه روز گذشت ، و محمد ابن مسلمه از خوردن و خوابيدن افتاد و پيوسته در فكر انجام كار بود ، تا اينكه رسول خدا به او گفت:

- چرا خوردن و اشاميدن را ترك كرده اي ؟

- چون قولي داده ام كه نمي دانم خواهم توانست به ان وفا كنم يا نه؟

. وظيفه اي جز كوشش در راه انجام آن نداري . شد يا نشد گناهي بر تو نيست -

(  متن بالا عينا از كتاب تاريخ اسلام دكتر آيتي چاپ دانشگاه تهران مي باشد .)

و اما بقيه ماجرا بطور خلاصه

سپس محمد ابن مسلمه با چند نفر از جمله برادر رضاعي كعب بر كشتن او همداستان شدند و يكي از آنها پيش كعب رفته و به بهانه خريد خواربار با او به صحبت نشست.

كعب در گرو قيمت خواربار از آنها خواست كه زنان و پسرانشان را گرو بگذارند كه آنها نپذيرفتند و در نهايت قرار شد كه اسلحه هايشان را گرو بگذارند.

شب هنگام براي گرفتن خواربار و گرو گذاشتن اسلحه پيش كعب آمدند و به بهانه اي او را از قلعه بيرون كشيدند سپس با شمشير بجانش افتادند و در نهايت محمد ابن مسلمه كاردي را كه همراه داشت در زير ناف كعب فرو برد و تا زهار او را پاره كرد.

بروايت طبقات : سر كعب را بريدند و در ؛؛ بقيع غرقد ؛؛ تكبير گفتند كه رسول خدا شنيد و دانست كه توفيق يافته اند . آنگاه سر كعب را آوردند و پيش پاي رسول خدا انداختند و چون بامداد شد ، يهوديان را بيم و هراس گرفته بود و نزد رسول خدا آمدند و گفتند:

- سرور ما را ناگهان كشته اند.

رسول خدا كارهاي نا پسند و اشعار و آزار كعب را يادآوري كرده و آنان را به قرار صلحي دعوت كردند.

اين سريه (ترور) در چهاردهم ربيع الاول سال سوم رخ داد.

سريه (ترور) عمير بن عدي

عصماء دختر مروان همسر يزيد بن زيد خطمي زني بود شاعر و زبان آور ، در هجو اسلام و مسلمانان شعر ميگفت ، رسول خدا و انصار را آزار مي رساند و دشنام مي داد و دشمنان رسول خدا را در اشعار خود بر ضد مسلمين تحريك مي كرد.

برخي اشعار تند او و هم پاسخي را كه ؛؛ حس‍‍ان ؛؛ به او داده است را ابن اسحاق نقل مي كند.

رسول خدا روزي فرمودند : كسي هست داد مرا از دختر مروان بگيرد ؟ (یعنی او را ترور کند)

عمير بن عدي خطمي كه مردي نابينا بود شنيد و شبانه بر آن زن تاخت و اورا كشت و بامدا د به رسول خدا خبر داد كه رسول خدا فرمودند : خدا و رسولش را ياري كردي!!

ترور (سريه) سفيان بن خالد بدستور رسول خدا (محمد تازی)

يكي ديگر از سريه هايي (ترورهایی) كه رسول خدا در سال چهارم هجري فرستاد در كتب تاريخ اسلام در طبقات ج 2 و در امتاع الاسماع و در سيره النبي ج 4 و تاريخ يعقوبي ج 2 بنام سريه (ترور) عبدالله بن انيس انصاري بر سر سفيان بن خالد  از آن اسم برده شده است.

شرح اين سريه (ترور) از كتاب  تاريخ پيامبر اسلام  تاليف دكتر محمد ابراهيم آيتي از انتشارات دانشگاه تهران

دوشنبه پنجم محرم الحرام سال چهارم

رسول خدا خبر يافت كه  سفيان بن خالد هذلي لحياني  در  عرنه  منزل كرده و مردمي را براي جنگ با رسول خدا فراهم ساخته است . پس  عبدالله بن انيس  را براي كشتن وي فرستاد.

به روايت ابن اسحاق : عبدالله بن انيس  مي گويد : رسول خدا مرا فرا خواند و گفت:

- خبر يافته ام كه پسر  سفيان بن نبيح هذلي مردم را براي جنگ با من فراهم مي سازد و در  نخله  ( يا عرنه ) منزل گزيده است ، پس نزد وي رهسپار شو و او را بكش.

گفتم:

براي من توصيفش كن تا او را بشناسم. -

فرمودند:

- او را كه ديدي از هيبتش بيمناك مي شوي و شيطان را بياد مي آوري و نشاني ميان تو و او آن است كه هرگاه او را ديدي لرزه اي خواهي كرد .

عبدالله ميگويد : شمشير خود بر گرفتم و رو به راه نهادم و هنگام عصر او را ديدم كه زناني هودج نشين به همراه داشت و مي خواست درجايي فرود آيد و چون او را ديدم – چنان كه رسول خدا گفته بود – لرزه اي بر من افتاد پس روي به وي نهادم و از ترس آن كه مبادا با هم گلاويز شويم و از نماز باز مانم ، نماز را همچنان كه پيش مي رفتم به اشاره خواندم ، پس چون به او رسيدم ، پرسيد:

كيستي -

گفتم:

- مردي از  خزاعه  هستم و شنيده ام كه براي جنگ با اين مرد – رسول خدا – سپاه فراهم ميكني ، براي شركت در همين امر نزد تو امده ام. ( می بینیم که در صدر اسلام هم دروغ و تقیه از سوی محمد تازی برای از بین بردن مخالفانش مجاز بوده)

گفت : آري در همين انديشه ام.

اندكي با وي راه رفتم و چون كاملا بر او دست يافتم با شمشير بر وي حمله بردم و او را كشتم ، سپس در حالي كه زنانش بالاي نعش او افتاده بودند باز گشتم و چون نزد رسول خدا رسيدم ، فرمودند :

 رو سپيد باشي 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر