۱۳۹۲ دی ۶, جمعه

نگرانی از بالا رفتن آمار زندانیان در ایران

گروهی از کارشناسان در همایشی در تهران به بحث درباره علل بالا بودن شمار زندانیان در ایران پرداختند. آنان بر لزوم پنهان نکردن آسیب‌های اجتماعی و نیز استفاده بیشتر از کارشناسان علوم انسانی به‌جای نیروی انتظامی تاکید کردند.
روزنامه "تهران امروز" در شماره روز پنجشنبه (۵ دی/۲۶ دسامبر) خود گزارشی دارد درباره نگرانی‌ها و بحث‌هایی که در پنجمین "همایش ملی آسیب‌های پنهان" در مورد افزایش آسیب‌های اجتماعی و شمار زندانیان در ایران مطرح شدند.
این همایش با حضور کارشناسان و برخی مسئولان جمهوری اسلامی روز چهارشنبه (۴ دی) در تهران برگزار شد. این خبر، که ایران در سطح جهان، رتبه چهارم را در تعداد زندانیان به نسبت جمعیت دارد، در کانون توجه این همایش قرار داشت.
حسن موسوی چلک: با آسیب اجتماعی بایست برخورد اجتماعی داشت نه برخورد انتظامی
حسن موسوی چلک: با آسیب اجتماعی بایست برخورد اجتماعی داشت نه برخورد انتظامی
به گزارش این روزنامه، در این همایش رئیس انجمن مددکاری اجتماعی، حسن موسوی چلک، نسبت به مخفی نگاه داشتن موضوع و آمار آسیب‌های اجتماعی در ایران و خطر رشد انواع این آسیب‌ها "در غیاب فعالیت جدی مسئولان و ناآگاهی مردم" هشدار داد.
موسوی چلک با ذکر اینکه هم اکنون به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر در کشور ۸۰۰ نفر وارد زندان می‌شود، به انتقاد گفت که مسئولان با آسیب‌های اجتماعی در جامعه ایران به شیوه نظامی و انتظامی برخورد می‌کنند، "بجای آنکه با آن به عنوان یک واقعیت تلخ، برخوردی اجتماعی کنند".
همچنین محمدعلی اسفنانی، سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، به این نکته اشاره کرد که ارتکاب جرایم در ایران افزایش یافته و تا جایی که او می‌داند نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر در زندان‌های ایران به سر می‌برند.
محمدعلی اسفنانی: با بیان و پذیرش واقعیت است که وسایل مقابله با افزایش ارتکاب جرایم فراهم می‌آید
محمدعلی اسفنانی: با بیان و پذیرش واقعیت است که وسایل مقابله با افزایش ارتکاب جرایم فراهم می‌آید
به عقیده اسفنانی، بالا بودن جمعیت در شهرهای بزرگ، ماشینی شدن زندگی‌، گسترش مواد مخدر و مصرف الکل و "دشمن پنهانی که با روش‌های پیچیده‌ای هدف خود را اضمحلال فرد، از بین رفتن خانواده و آسیب به اجتماع" قرار داده، از علل افزایش ارتکاب جرایم در ایران است.
این نماینده مجلس نیز تاکید کرد بر اینکه با بیان نکردن یک مسئله نمی‌توان آن مسئله را حل کرد، بلکه "پذیرش واقعیت‌ها باعث می‌شود که وسایل مقابله فراهم آید".
کاربرد علوم انسانی برای مقابله با آسیب‌های اجتماعی
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران، دکتر مصطفی اقلیما، طی سخنان خود در "همایش ملی آسیب‌های پنهان" به لزوم استفاده مردم از کمک روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و دیگر متخصصان علوم انسانی پرداخت.
او ضمن اشاره به "رتبه چهارم ایران در ورودی به زندان‌ها" گفت: «بزهكاری‌ها و جرم‌هایی كه منجر به زندان می‌شود ناشی از عدم تعادل، ناملایمات، نابسامانی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. اگر چارچوب‌های هنجارها مشخص باشد، علی‌القاعده كمتر با چنین بزهكاری‌ها و هنجارشكنی‌هایی مواجه خواهیم شد.»
مصطفی اقلیما: اگر کسی بخواهد با علوم انسانی به کمک مردم برود او را با هزار قید و بند روبه‌رو می‌سازند
مصطفی اقلیما: اگر کسی بخواهد با علوم انسانی به کمک مردم برود او را با هزار قید و بند روبه‌رو می‌سازند
اقلیما افزود در جامعه‌ای که از جمله بحران تورم، بیکاری و شکاف طبقاتی وجود دارد، شرایط برای ارتکاب جرایم هم فراهم است.
این استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی اشاره کرد به اینکه مردم وقتی مشکلی دارند کمتر از کمک و دانش روان‌شناسان و جامعه‌شناسان بهره می‌جویند، چون به کارشناسان علوم اجتماعی در ایران میدان عمل داده نمی‌شود.
اقلیما رجوع به کارشناسان علوم انسانی را "به کار گرفتن امنیت نرم‌افزاری" خواند و وارد عمل شدن نیروهای انتظامی و نظامی را "به‌کارگیری امنیت سخت‌افزاری" دانست.
اقلیما گفت: «اگر کسی بخواهد چنین فرهنگی را [مراجعه به روانشناسان، جامعه‌نشاسان و...] در جامعه جا بیندازد، به راحتی اجازه فعالیت به او نمی‌دهند و با هزار و یک قید و بند روبه‌رو می‌شود. امروز با چماق بر سر علوم انسانی که کار آن ترویج امنیت نرم‌افزاری است می‌زنیم، چگونه انتظار داریم که خروجی در حوزه امنیت غیر از سخت‌افزاری باشد؟»
پیش از این رئيس مجلس شورای اسلامی، علی لاریجانی، نیز از محرمانه نگه داشتن آمار واقعی اعتیاد و طلاق انتقاد کرده و گفته بود که پنهان‌کاری در مورد چنین معضلاتی باعث فراگیرتر شدن آنها می‌شود.
لاریجانی تاکید کرده بود که آمار آسیب‌های اجتماعی باید "از دایره محرمانه بودن خارج شده" و نتایج بررسی‌ها در این زمینه نباید از مردم و رسانه‌ها پنهان شود.
رئیس مجلس شورای اسلامی گفته بود که معضلات و تبعات اجتماعی باید با ابزارهای رسانه‌ای اطلاع‌رسانی شود و مسئولان باید با استفاده از رسانه‌ها ریشه نابسامانی‌ها را توضیح دهند تا افراد جامعه خود از بزه‌کاری رویگردان شوند.

۱۳۹۲ دی ۴, چهارشنبه

برگزاری مراسم روز جهانی حقوق بشر در دانشگاه پردیس لیدن در لاهه


ebadi.jpg
در روز ۱۰ دسامبر، روزجهانی حقوق بشر، سمیناری به ابتکار مرکز حامیان حقوق بشر و پشتیبانی چند نهاد هلندی، از جمله هیفوس دردانشگاه لیدن برگزار شد. سخنران اصلی مراسم خانم شیرین عبادی، وکیل، مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل بود.

به گزارش زمانه، پروفسور اریک یان تسورشر Erik-Jan Zürcher، متخصص مطالعات فرهنگی و قومی به موضوع تنوع و چندصدایی در جامعه مدنی پرداخت و به این منظور جنبش مدنی میدان تقسیم استانبول را بررسی کرد. مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌نگار، در سخنرانی خود تجربیاتی را در بازتاب دادن صدای جامعه توسط خبرنگاران بیان نمود. او در سخنرانی خود پیامی را که در همان روز ۱۰ دسامبر از پروین فهیمی دریافت کرده بود پخش نمود. مادر سهراب اعرابی در این پیام از بی‌توجهی مسئولان حکومت ایران به دادخواهی او به عنوان مادر یکی از کشته‌شدگان حوادث سال ۱۳۸۸ سخن گفت و تأکید کرد که او از سهراب که سخن می‌گوید به همه جوانان کشته‌شده و همه زندانیان می‌اندیشد.

عنوان مراسم روز جهانی حقوق بشر در لاهه به ابتکار مرکز حامیان حقوق بشر “حقوق بشر و تلاش برای برابری جنسیتی” بود. در بخش دوم سمینار سخنرانان به موضوع زن در ایران پرداختند. در این بخش همچنین فیلمی از جواد منتظری، عکاس ایرانی، با موضوع حجاب نمایش داده شد.

دکتر سید غراب، استاد زبان فارسی در دانشگاه لایدن، در سخنرانی خود پس از توصیفی چهره زن در شعر نظامی گنجوی و شاعر کم‌تر شناخته معاصر “ژاله”، آزادی‌خواهی و مبارزه با تبعیض را در شعر سیمین بهبهانی توصیف کرد. دکتر پیام اخوان، حقوق‌دانان شناخته‌شده بین‌المللی، سخنرانی خود را به جایگاه مبارزه زنان علیه تبعیض در مبارزه عمومی حقوق بشری اختصاص داد. شرکت‌کنندگان در یک پنل سه‌نفره، خانم رضوان مقدم و آقایان کاوه کرمانشاهی و امیر رشیدی بودند که توجه ویژه‌ به نقش مردان در جنبش زنان ایران، کردند.

پیش از سخنرانی پایانی خانم عبادی، خانم فرح کریمی، عضو سابق پارلمان هلند و مدیر کنونی یک ان‌جی‌او هلندی که در زمینه توسعه فعال است، فشرده‌ای از تجربیات خود در مورد مسئله زن در کشورهای فقیر را ارائه کرد. در سخنرانی پایانی، خانم عبادی بر نقش پیشتاز مبارزه زنان در مبارزه حقوق بشری تأکید کرد و گفت غفلتی که در دوره آغازین پس از انقلاب در مورد مسئله زن از جانب بخش عمده فعالان سیاسی اپوزیسیون صورت گرفت، هنوز به این صورت تکرار می‌شود که عده‌ای می‌گویند نباید مسائل حقوق بشری را عمده کنیم، چون در حال حاضر مسائلی مثل مذاکره اتمی اهمیت بیشتری دارد. خانم عبادی از این دیدگاه به شدت انتقاد کرد و تأکید کرد که حقوق بشر نباید تابع هیچ مصلحتی باشد.
به گزارش عرصه سوم، خانم عبادی استدلالات برخی از فعالان که نقد عملکرد حقوق بشری دولت را تضعیف دولت توصیف می کنند، رد کرد و گفت:”. برخی می گویند حرف نزنید. اما با خفقان گرفتن فعالان حقوق بشر مشکل ایران حل نمی شود”.
وی در سخنانش با اشاره به مواردی از نقض حقوق بشر در دوره دولت روحانی از جمله افزایش تعداد اعدامها، تدوام حصر موسوی، کروبی و رهنورد و همچنین فشار بر زندانیان مدنی پرسید طرح این مطالبلت چه ارتباطی با تضعیف دولت روحانی دارد؟
عبادی با اشاره به پیشینیه ای از عقب نشینی فعالان مدنی در سالهای اول پیروزی انقلاب، با استدلالاتی چون تضعیف انقلاب و دولت موقت، نگاه به عقب را آموزنده خواند و گفت تجربه هایی چون سکوت فعالان چپ، ملی گرایان و سایر فعالان مدنی در آن سال ها منجر به حذف تدریجی کلیه نیروهای تحول خواه و فعالان حقوق مدنی و بشر در کشور شد. وی با ذکر مثالی به مخالفت برخی از فعالان سیاسی و مدنی از طیف های مختلف فکری در روزهای ابتدایی انقلاب اشاره کرد و گفت: 40 روز پس از پیروزی انقلاب، آیت الله اشراقی اعلام کرد هر زنی که در ادارات دولتی کار می کند باید حجاب داشته باشد. ما در مخالفت با این موضع در روز 8 مارس تظاهراتی برگزار کردیم اما بسیاری از نیروهای سیاسی وقت از ما حمایت نکردند و ما را تنها گذاشتند. ما حصل آن شد که قانون حمایت از خانواده از سوی شورای انقلاب لغو گردید و حق حضانت فرزند از مادران سلب شد.”
DSC_0547وی توضیح داد که هدف از طرح این مسائل مچ گیری نیست. در آن قضایا همه ما باختیم اما باید از آن تجارب امروز بهره برد. وی ضمن استقبال از روی کار آمدن دولت روحانی آن را نیم گامی به جلو توصیف کرد ولی در عین گفت باید دید مطالبات جامعه مدنی در این میان چه خواهد شد؟
رییس مرکز حامیان حقوق بشر ضمن اشاره به فعالیت های خویش در قالب کانون مدافعان حقوق بشر که از سوی نیروهای امنیتی متوقف شد، بهترین راه برای حل مشکلات ایران همکاری فعالان مدنی سوای از سلیقه های سیاسی موجود خواند و گفت رقابت گروههای سیاسی بر سر قدرت خود مهمترین مانع برای رسیدن به اهداف حقوق بشر است. وی توصیه کرد تا فعالان سیاسی در خارج از ایران بر سر موضوعات حقوق بشری و انتخابات آزاد اتفاق کنند. به باور وی با تحصیل این حقوق است که می توان به رقابتی سالم بر سر قدرت نیز دست یافت.
وی در این مراسم از وکلای در بند عبدالفتاح سلطانی و محمد سیف زاده یاد کرد و همچنین یاد دانشجویانی چون بهاره هدایت، مجید توکلی و عبدالله مومنی را گرامی داشت.
متن سخنرانی خانم عبادی از طریق لینک زیر قابل دسترسی است:
https://www.youtube.com/watch?v=iirKRqU4Bw4 

۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه


مگر حکومت، مخ خر خورده که موسوی و کروبی را آزاد کند؟ اگر آنها امروز آزاد بودند قطعاً به خاطر مرگ دلخراش همسر و مادر یک زندانی سیاسی، اعتراض می کردند نه اینکه مثل برخیبی جربزه های پر مدعا ، برای متهم نشدن به " همدردی با حانواده یک پادشاهی خواه " سکوت مرگبار بگیرند. 

چهارسال پیش که آرش رحمانی پور ، هم پرونده و پسر دایی پیمان عارفی به جرم همکاری با انجمن پادشاهی خواهی اعدام شد موسوی و کروبی به صورت مشترک ، با این جملات نسبت به اعدام ها اعتراض کردند : "به نظر می رسد کسانی که اقد
ام به اعدام آنها شد ماه‌ها قبل از جریان برگزاری انتخابات دستگیر شده و پرونده آنها نیز ارتباطی با حوادث انتخابات اخیر نداشته است و به گفته وکلایشان آنها تنها توانسته اند دیداری کوتاه با موکلان خود داشته‌اند و مراحل دادرسی برای آنها انجام نشده است.» اما امروز که یکی دیگر از متهمان آن پرونده ، در مصیبتی بزرگ غوطه ور است از کسانی که در غیاب موسوی و کروبی چایگاه رهبری چنبش را اشغال کرده اند صدایی در نمی آید . پس شاید حق دارند که می گویند نباید برای آزادی موسوی و کروبی ، فشار آورد. شما را به خدا ، اگر موسوی آزاد بود برای این مرگ دلخراش ، بیشتر مویه می کرد یا برای گاز گرفته شدن دست دخترش توسط یک مأمور وحشی حکومت؟ می خواهم یک مشاوره مجانی هم به نظام جمهوری اسلامی بدهم . از این به بعد هر کس را خواستند زندانی کنند، اعدام کنند و هر خانواده ای را خواستند تحت فشار بگذارند به آنها اتهام " عیر خودی بودن " بزنند. مثلا به ناحق بگویند جاسوس اسرائیل است ، بهایی است یا اینکه سلطنت طلب است البته سلطنت مشروطه چون برخی دوستان ظاهرا اصلاح طلب با سلطنت مطلقه یعنی ولایت فقیه مشکل ندارند.. اگر این اتهام ها را به هر کسی برنند مطمئنا سران جبهه اصلاحات و حتی تعدادی از سایت های خبری آنها ، یه زندانی شدن و آزار خانواده زندانی ، اعتراضی نخواهند کرد و سکوت شرم آور پیشه می کنند. همانطور که در مورد خانواده پیمان عارفی کردند. اگر چه تا همین جا هم برای ابراز همدردی با این زندانی مظلوم دیر شده است اما امیدوارم در روزهای آینده اتفاقاتی بیفتد که من به خاطر نوشتن این پست آز آقایان خاتمی ، رفسنجانی ، سید حسن خمینی ، عبداله نوری و...... پوزش بخواهم.

مجتبی‌ واحدی
۲۸ آذر ۱۳۹۲

آیت الله احمد جنتی دبیر ۸۶ ساله شورای نگهبان در بهمن ماه سال ۱۳۸۸ از صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران برای اعدام دو تن از زندانیان سیاسی محاکمه شده پس از انتخابات ریاست جمهوری تشکر و قدردانی کرده و خواستار اعدام‌های بیشتر شده بود …

“ آرش رحمانی پور” که تنها ۱۹ سال سن داشت یکی‌ از آن ۲ نفر بود! و “نسرین ستوده” وکیل مدافع این زندانی سیاسی گفته بود از دیدن این همه بی‌قانونی در پرونده‌های موکلانش به ستوه آمده و وقتی نمی‌تواند برای نجات آنها کاری کند ترجیح می‌دهد همراه آنان اعدام شود …

به گفته نسرین ستوده، آرش رحمانی‌پور به این دلیل اتهام خود مبنی بر اخلال در انتخابات را پذیرفت که بازجوها تهدید کرده بودند در صورت عدم پذیرش اتهام، پدرش را بازداشت خواهند کرد. خواهر باردار آرش رحمانی‌پور هم در فروردین ۸۸، همراه با او بازداشت شده بود.

نسرین ستوده در آذر ۱۳۸۸ در مصاحبه‌ای گفته بود آرش‌ رحمانی‌پور اتهام‌های مربوط به عضویت خود در انجمن پادشاهی را به شرط آزادی خواهر باردارش پذیرفته بود.

پیغام تکان دهنده یکی‌ از هم بندی‌های آرش رحمانیپور و فرزاد کمانگر

http://sepidedam.com/6366



هر لحظه که می‌گذرد حقایق تکان دهنده تری در رابطه با ظلم غیر قابل وصفی که به این خانواده شده آشکار میشود!

ولی صدیقی برادر سعید صدیقی، جوانی که سال گذشته پس از یک دادگاه «۱۴ دقیقه ای»، اعدام شد لحظاتی پیش ( ۱۰ صبح ۲۸ آذر ۱۳۹۲ به وقت اروپا ) پیغام کوتاهی‌ از آلمان برای سایت سپیده دم ارسال نمود:

« زیبا صادقی‌ زاده نوهٔ عمه من هستش هنوز مادرش نمیدونه که دخترش مرده »

مهرماه سال گذشته ( ۲۳ مهر ۱۳۹۱ ) ولی صدیقی در تماسی با گردانندگان سایت سپیده دم گفته بود: « من مدارکی مبنی براثبات بی‌گناهی برادرم دارم ... »

http://goo.gl/R3KDqT

آرش رحمانی پور پسر دایی پیمان عارفی نیز با وجود آنکه وکیلش نسرین ستوده مدارکی جهت ارائه به دادگاه در دست داشت که نشان دهنده بی‌ اساس بودن اتهامات وارد شده بود، در بهمن‌ ۱۳۸۸ اعدام شد و پس از آن نسرین ستوده گفته بود از دیدن این همه بی‌قانونی در پرونده‌های موکلانش به ستوه آمده و وقتی نمی‌تواند برای نجات آنها کاری کند ترجیح می‌دهد همراه آنان اعدام شود …

در فیلمها هم اینقدر ظلم قابل تصور نیست!

حد نصاب بی‌ عدالتی نسبت به خانوادهٔ زندانیان سیاسی چقدر است؟ این همه ظلم به آنها روا شده آنهم به کسانی‌ که حتی حاضر شده بودند در انتخابات شرکت کنند و به آقای روحانی رای دهند …

مصاحبه منشر نشده با مادر پیمان عارفی
http://goo.gl/0mludi

امیررضا (پیمان) عارفی و همسرش در ۲۶ فروردین ۱۳۸۸ به اتهام عضویت در انجمن پادشاهی بازداشت شدند. پسردایی او، آرش رحمانی‌پور نیز همان زمان بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده بود. امیررضا عارفی و آرش رحمانی‌پور با این که ماه‌ها قبل از انتخابات ۱۳۸۸ بازداشت شده بودند، اما در دادگاه‌هایی که پس از انتخابات تشکیل شد اعتراف کردند که در نا آرامی‌‌های انتخابات دست داشته‌اند. امیررضا عارفی بعدتر گفت که در اثر فشار بازجوها و با شرط آزادی همسرش حاضر به شرکت در «دادگاه‌های نمایشی» شده است. به گفته او پسر‌دایی‌اش آرش رحمانی‌پور هم زیر فشار بازجویی و به زور به عضویت در گروه‌های غیرقانونی و اخلال در انتخابات اعتراف کرده بود. آرش رحمانی‌پور در بهمن‌ ۱۳۸۸ اعدام شد.

آیت الله احمد جنتی دبیر ۸۶ ساله شورای نگهبان در بهمن ماه سال ۱۳۸۸ از صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران برای اعدام دو تن از زندانیان سیاسی محاکمه شده پس از انتخابات ریاست جمهوری تشکر و قدردانی کرده و خواستار اعدام‌های بیشتر شده بود …

“ آرش رحمانی پور” که تنها ۱۹ سال سن’ داشت یکی‌ از آن ۲ نفر بود! و “نسرین ستوده” وکیل مدافع این زندانی سیاسی گفته بود از دیدن این همه بی‌قانونی در پرونده‌های موکلانش به ستوه آمده و وقتی نمی‌تواند برای نجات آنها کاری کند ترجیح می‌دهد همراه آنان اعدام شود …

به گفته نسرین ستوده، آرش رحمانی‌پور به این دلیل اتهام خود مبنی بر اخلال در انتخابات را پذیرفت که بازجوها تهدید کرده بودند در صورت عدم پذیرش اتهام، پدرش را بازداشت خواهند کرد. خواهر باردار آرش رحمانی‌پور هم در فروردین ۸۸، همراه با او بازداشت شده بود.

نسرین ستوده در آذر ۱۳۸۸ در مصاحبه‌ای گفته بود آرش‌ رحمانی‌پور اتهام‌های مربوط به عضویت خود در انجمن پادشاهی را به شرط آزادی خواهر باردارش پذیرفته بود.

پیغام تکان دهنده یکی‌ از هم بندی‌های آرش رحمانیپور و فرزاد کمانگر

http://sepidedam.com/6366

امیررضا عارفی هم در همان دادگاه‌ها به اعدام محکوم شده بود اما حکم او در دادگاه تجدید نظر به پانزده سال حبس و تبعید به مسجد سلیمان کاهش یافت. او در زمستان ۱۳۸۹ از زندان اوین به مسجد سلیمان منتقل شد. امیررضا عارفی چندی پیش گفته بود به دلیل مسیر طولانی تهران تا مسجد سلیمان، مادر و همسرش هر سه ماه یک بار موفق به ملاقات با او می‌شوند. امروز مادر و همسر امیررضا عارفی، بعد از ملاقات با او در حادثه رانندگی در جاده اهواز به تهران کشته شدند.

***

مجتبی‌ واحدی روزنامه نگار مقیم آمریکا می‌نویسد:

خبر خیلی کوتاه بود : مادر و همسر مظلوم یک زندانی سیاسی تبعیدی در حال بازگشت از ملاقات چند دقیقه ای با عزیز خود، تصادف کردند و جان باختند! جرم این زندانی آن بوده است که نظامی را که خامنه ای بی همه چیز برای جفظ آن ، همه چیز را زیر پا می گذارد قبول نداشته است. چرم او که به خاطر آن ، علاوه بر تحمل رنج زندان، اکنون باید داغ مادر و همسر را نیز بکشد حق خواهی است و لابد سربلندی خاتمی و دار و دسته اش، آنکه می خواهند این نظام فاسد و آدمکش را حفظ کنند. خاتمی دیروز با آه و ناله فراوان ، گله کرده که از قول او گزارش غلط به خامنه ای می دهند. ببینم برای دل زندانی مظلومی که اکنون در داخل زندان به خود می پیچد هم از همان آهها می کشد و برای تسلانی آنها چیزی خواهد گفت یا این خانواده را هم مانند خانواده ستار بهشتی ، لایق همدردی نمی داند؟ کسانی که میلیونها فخش نثار کیهان کردند که "چرا با زدن یک تیتر دروغ ، مصدق قلابی دوران را روانه بیمارستان کرده " امروز حاضرند از همان حرف ها در مورد خامنه ای بزنند که دو قهرمان واقعی را راهی گورستان کرده است ؟!

***
رامین یزدانی روزنامه نگار مقیم آلمان می‌نویسد:

مقصر کشته شدن همسر و مادر پیمان عارفی، زندانی تبعیدی رژیم خودکامه ی آخوندی، در صحنه ی تصادف از دو رو جمهوری اسلامی می باشد. دلیل اول اینست که اگر سیستم جنایتکار جمهوری اسلامی جوانان مردم را به اتهامات واهی به زندان و شکنجه و تبعید نمی انداخت این افراد لزومی نداشتند در جاده های نا امن درجه سه ی ایران از شهری به شهری برای دیدن عزیزان دربند خود در راه باشند.
دلیل دوم اینست که دزدان حاکم جمهوری اسلامی بجای ساختن جاده های امن، خانه و مسکن، دبستان و دبیرستان ، بیمارستان و درمانگاه پول های مردم را تا جائی که می توانند به جیب می زنند و آنچه باقی ماند را صرف پروژه های گرانقیمت و بیهوده و بی فایده ی نظامی و اتمی می نمایند که سرانجامش بی خانمان شدن، فقر و مرگ و نابودی مردم ستمدیده می باشد.

اگر دلتان به خاطر حال خود و دیگر همنوعانتان میتپد ، اگر یک ذره آزادی ، زندگی بدون دلهره، پیشرفت اجتماعی و خوش نامی در صحنه ی جهانی را خواهانید چاره ای جز سرنگونی این دستگاه جنایتکار ندارید. برای آزادی خود و همنوعانتان بپاخیزید !!!


***

مجتبی‌ سمیع نژاد فعال حقوق بشر در نروژ می‌نویسد:
«همسر (زیبا صادق‌زاده) و مادر پیمان عارفی زندانی تبعید شده به مسجد سلیمان، در راه برگشت از ملاقات پیمان در جاده اهواز به تهران دچار سانحه شدند و متاسفانه جان خود را از دست دادند.»

خبر رو که شنیدم جدای خبر یک چیز دیگه شوکه‌ام کرد، تو ذهن‌ام چرخید که چیزی از این خبر انگار قبلا شنیدم، یک چیز آشنا داشت. رفتم و توی چت‌های قدیمی با زیبا صادق‌‌زاده نگاه کردم... جای گفته بود بهم که «پیمان نمی‌خواد ما بیاییم ملاقاتش، نگران امنیت این راهه»...
برام نوشته که پیمان بهم می‌گه «میترسم اتفاقی تو راه براتون بیوفته و یه عمر بدبخت بشم و دستم به جایی بند نیست آخه آخرین بار سری قبل از عید تصادف کردیم ولی به خیر گذشت»...

آخرش نوشته بود که «اما من هر هفته می‌رم، دل‌ام طاقت نمیاره»...


چه کار کردند این ناقضان حقوق‌بشر؟ می‌فهمند حتا؟ گمان‌ام نیست ...

زیبا جان خواب‌ات آرام …

***
معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی ۶ بعد از ظهر، شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ در صفحه فیسبوک خود زمانی‌ که همسرش در زندان به همراه دیگر زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زده بود نوشت:

" آقای روحانی! همان مردمی که مشروعیت را از احمدی نژاد گرفتند به شما مشروعیت بخشیدند، حالا همه منتظرند تفاوت رییس جمهور مشروع و نا مشروع را ببینند ....زندانیان بیمار ، کروبی ، موسوی ، تاج زاده ، دانشجو رونقی ، سلطانی و . ..... بیماران رجائی شهر ...کارون اهواز ، عادل آباد شیراز و .... همه را آزاد کنید . لجبازی بس است! "

بهزاد مهراني روزنامه نگار مقيم آمريكا:
برخي دردها "شركت سوز" هستند و هيچ گونه نمي توان شريك درد و اندوه و غم صاحب درد شد و نمي توان به تعارف گفت كه من را در غم خود شريك بدانيد. غم تو شريك نمي پذيرد پيمان عارفي، حتا اگر همه بخواهيم از بُن وجود شريك غمت باشيم. هيچ تسليت و تسلايي در كار نيست.
تنها آرزوي صبر و صبوري براي تو دارم و ريشه كن شدن درخت ظلم نظام جمهوري اسلامي!
آمين!


اختر قاسمی روزنامه نگار مقیم آلمان نیز می‌نویسد:

خبر وحشتناک مرگ مادر و همسر جوان زندان سیاسی پیمان عارفی در تصادف جاده اهواز به تهران
ناهید رحمانی و زیبا صادق زاده، مادر و همسر پیمان عارفی زندانی سیاسی تبعید شده به مسجدسلیمان، بعد از ملاقات با پیمان در راه بازگشت در یک حادثه رانندگی در جاده اهواز تهران در گشتند...
وحشتناکی این خبر به حدی ست که زبان از گفتن هر جمله‌ای قاصر است...

پیمان دو ماه قبل از انتخابات در حالیکه ۲۱ سال سن داشت به اتفاق همسرش و پسر دایی خود آرش رحمانی به اتهام هواداری از انجمن پادشاهی بازداشت شد. همسر او پس از سه ماه آزاد می شود اما او و آرش را در دادگاه‌های نمایشی پس از انتخابات به عنوان دستگیر شدگان حوادث انتخابات محاکمه و تحت فشار آنها را وادار به اعتراف بمب گذاری از طرف انجمن پادشاهی کردند. قاضی جلاد صلواتی آنها را ابتدا به اعدام محکوم کرد و آرش در همان هفته‌های اول انتخابات بعد از دادگاه نمایشی اعدام شد. حکم پیمان در دادگاه تجدید نظر به ۱۵ سال زندان در تبعید تقلیل یافت. او ابتدا در زندان گنبد بود و سپس به مسجدسلیمان منتقل شد.

جمهوری جنایت اسلامی مرگ را به اشکال گوناگون برای مردم به ارمغان آورده و نه تنها با اعدام بکله با عدم رسیدگی به جاده‌ها و ایمنی مردم هر روز ناقوس مرگ بر شهرهای ایران نواخته می شود. آنها حتی خانواده‌ها را از دیدن فرزندانشان در شهرهای خود محروم می کنند تا دوران زندان را به شکنجه‌ای برای خانواده ی آنها هم تبدیل کند. بارها و بارها شنیدیم که خانواده‌ها در راه سفر دیدن فرزندانشان تصادف کردند. جمهوری جنایت اسلامی حتی توانایی و عرضه ی رسیدگی به جاده‌های ایران که بزرگترین تلفات را در جهان را دارد ندارد بعد ادعای مدیریت جهان را دارد. هر بار در گوشه‌ای از دنیا یکی از دزدان جمهوری جهل و جنایت اسلامی با میلیاردها پول ملت شریف ایران دستگیر می شود و ثروت ملت را به سوریه و لبنان و حزب اله و تروریست جهانی کمک می کنند اما مردم در بدترین شرایط ناامنی اجتماعی و اقتصادی بسر میبرند! تاریخ بشریت نشان داده که هیچ جلادی، هیچ آدمخواری همانند خامنه‌ای جاهل عمری طولانی نداشته و مطمئنن روزی که دیر نخواهد بود ملت ایران انتقام خود را از سران جمهوری جنایت اسلامی خواهند گرفت
درگذشت مادر و همسر پیمان را به او و خانواده و فامیل و دوستان عزیزش و همه ی ره روان راه آزادی تسلیت می گویم ...

قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل علیه نقض حقوق بشر در ایران

مجمع عمومی سازمان ملل، قطعنامه‌ای درباره وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد که در آن نسبت به تداوم "نقض جدی" و "هشداردهنده" حقوق بشر درایران ابراز نگرانی شده است.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز چهارشنبه (۱۸ دسامبر/۲۷ آذرماه) قطعنامه "وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران" را تصویب کرد. ۸۶ کشور به این قطعنامه رأی مثبت و ۳۶ کشور نیز رأی منفی دادند. آرای ۶۱ کشور دیگر ممتنع بود.

این قطعنامه ماه گذشته (۱۹ نوامبر ۲۰۱۳) در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل، موسوم به "کمیته حقوق بشر" تصویب شده بود. این قطعنامه در کمیته سوم ۸۳ رای مثبت داشت.


انتقاد از افزایش اعدام‌ها

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در این قطعنامه نگرانی عمیق خود را درباره‌ی "نقض جدی و مستمر حقوق بشر" و "تداوم هشداردهنده" اجرای گسترده احکام اعدام در ایران ابراز کرده است.

این قطعنامه درباره اجرای احکام اعدام می‌گوید، با وجود بخشنامه رئیس سابق قوه قضائیه که اعدام در ملاء عام را منع کرده بود، این اقدام همچنان ادامه دارد. علاوه براین از اعدام‌های مخفیانه گروهی و اجرای حکم اعدام بدون اطلاع خانواده یا وکیل قانونی زندانی، انتقاد شده است.
این قطعنامه می‌گوید، صدور و اجرای حکم اعدام برای افراد زیر ۱۸ سال و افرادی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشته‌اند، ادامه دارد و این امر به معنی نقض تعهدات ایران در قبال کنوانسیون حقوق کودک و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی است.

رئیس قوه قضائیه ایران اخیرا "اعدام" را حکمی بر گرفته از قرآن و اسلام توصیف کرد و گفت، مخالفت با اعدام، مخالفت با حکم اسلام است زیرا قصاص "نص قرآن" است.

در ماه‌های اخیر، به ویژه پس از آغاز کار دولت حسن روحانی شمار اعدام‌ها در ایران به شدت افزایش یافته است. براساس گزارش‌های نهادهای حقوق بشری از زمان روی‌ کار آمدن حسن روحانی تا کنون بیش از ۲۰۰ نفر در ایران اعدام‌ شده‌اند. این گزارش‌ها حاکی است که از ابتدای سال جاری تا کنون بیش از ۴۰۰ مورد اجرای حکم اعدام در ایران ثبت شده است.

مجمع عمومی سازمان ملل همچنین از اتهام‌هایی مانند "محاربه" انتقاد می‌کند که "تعریف دقیق و صریحی" ندارند و شهروندان ایران با چنین اتهام‌هایی محکوم به اعدام می‌شوند.


نقض حقوق اقلیت‌ها

در قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل همچنین از "شکنجه و مجازات یا رفتارهای خشن، غیر انسانی یا تحقیرآمیز از جمله قطع اعضای بدن و شلاق زدن" ابراز نگرانی شده است.

محدودیت‌های گسترده و جدی برای آزادی تشکل و تجمع مسالمت‌آمیز و آزادی بیان و عقیده، از جمله از طریق تلاش برای مسدود کردن، فیلتر کردن یا جلوگیری از دسترسی به اینترنت و محتوای آن، اخلال در فعالیت رسانه‌های ماهواره‌ای از طریق ارسال پارازیت، سانسور یا توقیف روزنامه‌ها و مجلات، از دیگر موارد نقش حقوق شهروندان ایران است که قطعنامه مجمع عمومی به آنها اشاره کرده است.

مجمع عمومی همچنین از ارعاب، آزار و پیگرد منظم مدافعان حقوق بشر، ادامه خشونت و افزایش تبعیض علیه زنان، ادامه تبعض علیه اقلیت‌های قومی و زبانی و تداوم آزار، تا حد زجردهی و نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده انتقاد کرده است.

مجمع عمومی سازمان ملل از دولت ایران خواسته است که به نگرانی‌های جدی مطرح شده در گزارش‌های دبیرکل سازمان ملل و نیز گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران (احمد شهید) توجه نموده و به درخواست‌های مشخص ارائه شده در این قطعنامه و قطعنامه‌های پیشین مجمع عمومی عمل کند.
واکنش ایران به تصویب قطعنامه
یک روز پس از تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل علیه نقض حقوق بشر در ایران، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی این قطعنامه را "مشحون از موارد خلاف واقعیت" دانست و آن را رد کرد.
مرضیه افخم به خبرنگاران در تهران گفت: «جمهوری اسلامی ایران بازی‌های منفعت‌طلبانه و استفاده ابزاری و سیاسی از حقوق بشر علیه کشورهای مستقل از سوی کشورهای غربی را مردود می‌داند و از اینکه سازوکارها و ابزارهای حقوق بشری سازمان ملل متحد دستاویز سیاست بازی قرار می‌گیرد، شدیداً متاسف است.»
مجمع عمومی سازمان ملل همزمان با تصویب قطعنامه در باره ایران، از نقض حقوق بشر در سوریه و تحت حاکمیت بشار اسد نیز به شدت انتقاد کرد. هم‌چنین در قطعنامه‌ای دیگر که با اکثریت بالایی تصویب شد، از وضعیت حقوق بشر در کره شمالی ابراز تاسف نمود.
رژیم‌های سوریه و کره شمالی از دوستان نزدیک جمهوری اسلامی ایران هستند.

۱۳۹۲ آذر ۲۴, یکشنبه

"انصراف" خانواده ستار بهشتی از پیگیری پرونده فرزندشان

وکیل خانواده ستار بهشتی گفت، موکلانش "از پیگیری پرونده مرگ مشکوک فرزندشان در بازداشتگاه پلیس فتا منصرف شده‌اند". خانواده وبلاگ‌نویس معترض که در زندان جان سپرد، تاکید می‌کنند که قصدشان از پیگیری پرونده دریافت دیه نیست.
ستار بهشتی و مادرش، خانم گوهر عشقی
ستار بهشتی و مادرش، خانم گوهر عشقی
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، گیتی پورفاضل، وکیل مدافع خانواده ستار بهشتی، وبلاگ‌نویس معترضی که در زندان جان خود را از دست داد، روز شنبه (۲۳ آذر/ ۱۴ دسامبر) در گفت‌وگو با این خبرگزاری اعلام کرد که "موکلان وی از پیگیری پرونده قتل فرزند خود انصراف می‌دهند".
روز ۱۲ آذر (۳ دسامبر) دادگاه کیفری کارکنان دولت اتهام قتل عمد ماموران پلیس فتا (فضای تولید و تبادل اطلاعات ایران) را در مرگ ستار بهشتی نپذیرفته و آن را شبه عمد تشخیص داده بود. به گفته پورفاضل، برای رسیدگی به اتهام قتل شبه عمد نیاز به شکایت مجدد "اولیای دم"، خانواده ستار بهشتی بود.
روز شنبه (۲۳ آذر/ ۱۴ دسامبر) وکیل خانواده ستار بهشتی گفت: «من این موضوع را با اولیای دم ستار بهشتی در میان گذاشتم و آن‌ها گفتند ما قصد دریافت دیه نداریم که بخواهیم برای آن شکایت کنیم.»
پیشتر محمد شهریاری، بازپرس شعبه‌ی اول دادسرای جنایی تهران، با استناد به نظریه رسمی پزشکی قانونی، اکبر تقی‌زاده، یکی از بازجویان پلیس فتا را به قتل "شبه عمد" متهم کرده و پرونده را به دادگاه عمومی تهران ارجاع داده بود که این تصمیم با اعتراض گیتی پورفاضل روبه‌رو شده بود. وکیل خانواده ستار بهشتی تاکید کرده بود: «ما مرگ ستار بهشتی را همچنان قتل عمد می‌دانیم و شبه عمد را قبول نداریم.»
ستار بهشتی، کارگر وبلاگ‌نویس و ساکن رباط کریم تهران بود که در وبلاگ خود مطالبی انتقادی درباره حکومت جمهوری اسلامی نوشته بود. او در روز ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا بازداشت شد و ۴ روز بعد، در سیزدهم آبان ماه ۹۱، در بازداشتگاه درگذشت.
پس از مرگ ستار بهشتی، ۴۱ زندانی سیاسی در نامه‌ای شهادت دادند که او در روزهای ۱۰ و ۱۱ آبان در بند ۳۵۰ زندان اوین حضور داشته و آثار شکنجه شدید بر بدن وی دیده می‌شده است.
پزشکی قانونی در گزارشی که آذرماه ۹۱ منتشر کرد مدعی شد، "تعیین علت قطعی" مرگ ستار بهشتی ممکن نیست. گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، پزشکی قانونی را به دروغ‌گویی متهم کرد و گفت که پسرش جان خود را بر اثر شکنجه از دست داده است.
همزمان با نخستین سالروز درگذشت ستار بهشتی، کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران به نقل از یک منبع آگاه نوشت، گزارش‌های پزشکی موجود در پرونده ستار بهشتی وجود آثار شکنجه بر بدن او را تایید می‌کند. در گزارش پزشک کشیک بهداری زندان اوین، دکتر رضا حیدرپور، آمده بود که "آثار ضرب و شتم و شکنجه" بر روی بدن ستار بهشتی در پرونده او وجود دارد. همچنین به گفته‌ی منابع آگاه، گزارش دیگری در پرونده وجود دارد که مرگ ستار بهشتی را ناشی از "خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه" عنوان می‌کند.
گوهر عشقی تا کنون در مصاحبه‌ها و نامه‌های مختلف تاکید کرده که پسرش بر اثر شکنجه کشته شده و خواهان رسیدگی نهادهای بین‌المللی و مسئولان داخلی به پرونده‌ی ستار بهشتی شده است.
مادر ستار بهشتی همزمان با سفر اول مهرماه حسن روحانی به نیویورک، از بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل خواست، در دیدار با رئیس دولت یازدهم زمینه رسیدگی به پرونده کشته شدن پسرش را فراهم کند. او همزمان با نخستین سالروز درگذشت فرزندش نیز در نامه‌ای به حسن روحانی از او خواست، به سوگند خود مبنی بر دفاع از "حقوق شهروندی" پای‌بند باشد و برای تسریع در محاکمه مقصران مرگ فرزندش با رئیس قوه قضاییه رایزنی کند.

۱۳۹۲ آذر ۱۸, دوشنبه

حمایت کانون مدافعان حقوق بشر از کارزار لغو گام به گام اعدام


arm.jpg
کانون مدافعان حقوق بشر با صدور اطلاعیه ای مطبوعاتی از فراخوان کارزار "لغو گام به گام اعدام" (لگام) که توسط هشت تن از فعالان سیاسی، نویسندگان و هنرمندان آغاز شده است، حمایت کرد.
بابک احمدی (نویسنده و مترجم)، سیمین بهبهانی ( نویسنده و شاعر)، علی رضا جباری (نویسنده و مترجم)، فریبرز رئیس دانا (اقتصاددان و فعال سیاسی)، پروین فهیمی (فعال حقوق بشر – مادر شهید سهراب اعرابی)، اسماعیل مفتی زاده (فعال حقوق بشر)، محمد ملکی (فعال سیاسی و رییس اسبق دانشگاه تهران) ومحمد نوری زاد (نویسنده و فیلمساز) فراخوان دهندگان اولیه کارزار"لغو گام به گام اعدام" هستند.
کانون مدافعان حقوق بشر در اطلاعیه خود از هموطنان دعوت کرد تا با پیوستن به این کارزار حمایت خود را از این حرکت اعلام کنند.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن اطلاعیه این سازمان مردم نهاد که در تاریخ 13 آذر ماه 1392 صادر شده، به شرح زیر است:

هموطنان ارجمند
بعد از انقلاب اسلامی در سال 1357 سیستم حقوقی ایران تغییر کرد و مجازات هایی از قبیل سنگسار، قطع دست و پا، شلاق زدن، به صلیب کشیدن، اعدام افراد کمتر از 18 سال و ... وارد قوانین کیفری ایران شد. اجرای چنین مجازات هایی که از مدت ها قبل در جهان منسوخ و مغایر با ضوابط حقوق بشر شناخته شده بود، باعث شد تا جامعه بین المللی نسبت به نقض قانونمند حقوق بشر در ایران حساس شده و نسبت به آن واکنش نشان دهد؛ که در این زمینه می توان به صدور قطعنامه های متعدد سازمان ملل متحد اشاره کرد.
علاوه بر موارد فوق برای بسیاری از جرایم نیز "مجازات مرگ" در نظر گرفته شد تا حدی که ایران بالاترین سرانه اجرای چنین مجازاتی را در جهان دارد. معایب سیستم کیفری ایران که "علم قاضی" را در بسیاری از موارد جایگزین "دلایل متقن حقوقی" می کند نیز مزید بر علت شده است و به همین دلیل شاهد صدور احکام غیر عادلانه ای هستیم که وجدان عمومی جامعه را می آزارد.
کانون مدافعان حقوق بشر از ابتدای تأسیس همواره بر این نکته پای فشرده که قوانین کیفری نیازمند بازنگری و اصلاح بوده و می بایستی با تعهدات بین المللی حکومت ایران در زمینه اجرای ضوابط حقوق بشر، سازگار باشد. در این راستا مهم ترین اعتراض ما به تعداد کثیر اعدام ها است؛ به ویژه آنکه تعدادی از متهمان سیاسی و عقیدتی نیز به چوبه دار سپرده شده اند. هم اکنون نیز طبق اطلاعات واصله از داخل زندان های ایران بیش از دویست نفر با اتهامات متعدد سیاسی و غیر سیاسی و با قطعیت حکم صادره در نوبت مرگ ایستاده اند.
اخیرا کارزاری برای "لغو گام به گام اعدام" (لگام) توسط تعدادی از فعالان سیاسی، اجتماعی و مدنی در داخل کشور به راه افتاده است که ثمربخش بودن این حرکت نیازمند وفاق ملی و خواست همگان است. لذا کانون مدافعان حقوق بشر ضمن اعلام پشتیبانی از چنین کارزاری از هموطنان گرامی دعوت می کند تا با پیوستن به این کارزار، حمایت خود را از این حرکت مردمی اعلام داشته و مطمئن باشند که اتحاد ما نوید آینده بهتر ایران است. 

۱۳۹۲ آذر ۹, شنبه

بترس از شعله‌های زیر خاکستر! (پرواز همای)

پرواز همای (سعید جعفرزاده) و گروه مستان

«بیا بنشین و با مردم مدارا کن
گره از کار این افتادگان وا کن
بترس از شعله‌های زیر خاکستر
بیا اندیشه اندوه فردا کن
هزاران تاج سلطانی، دو صد تخت سلیمانی
فلک بستاند از دستت به آسانی
که این تخت بلند جم، نه بر شاهان سامانی
وفا کرد و نه بر پرویز ساسانی
که این رسم فلک باشد
نه شاهنشاه بشناسد نه روحانی
مباد آن دم که چنگیزی بپا خیزد
کشاند آشیانت را به ویرانی
همای از خواندن این فتنه پروا کن
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی»

فایل صوتی را اینجا بشنوید:

۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

دختر زهرا بهرامی: آقای دادستان! مادرم به خاطر قولِ شما اعتراف کرد تا آزاد شود نه اعدام

دختر زهرا بهرامی: آقای دادستان! مادرم به خاطر قولِ شما اعتراف کرد تا آزاد شود نه اعدام
  جرس:  بنفشه نایب پور، دختر زهرا بهرامی، بانویی که پس از راهپیمایی عاشورای سال گذشته دستگیر، ولی به اتهام نگهداری مواد مخدر به اعدام محکوم شده است، به شدت نسبت به غیرسیاسی جلوه دادن پرونده مادرش اعتراض کرد و گفت: صدور حکم اعدام برای مادرم کاملا سیاسی است و من از مردم، رسانه ها و تمامی فعالین حقوق بشر خواهش می کنم اتهام واهی و کاذبی که در مورد نگهداری موادر مخدر مطرح می شود را باور نکنند، این اتهامات فقط برای منحرف کردن ذهن جامعه است تا مردم باور کنند که حکم اعدام برای مادرم به دلیل نگهداری مواد مخدر است و هرگز به ما کمک نکنند. 

زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی است که به گفته خانواده وی دو روز پس از عاشورای سال گذشته  در خیابان شادمانِ تهران با خشونت توسط ماموران دستگیر شد و سپس بر اساس حکم دادگاه  انقلاب به اتهام نگهداری مواد مخدر، کلیه اموال وی مصادره و محکوم به اعدام شده است 

به گفته برخی  از خانواده های زندانیان سیاسی، در جریان اعتراضات عاشورای سال گذشته و همچنین پیش از آن شمار زیادی از زندانیان با انگیزه های سیاسی اما با اتهامات غیرسیاسی به اعدام محکوم شده اند.  حکم برخی از این  این محکوم شدگان، تا کنون لغوشده و  پرونده برخی دیگر در کمیسیون عفو و بخشودگی است و شماری دیگر نیز در مرحله تجدید نظر قرار دارد. در عین حال  خانواده بسیاری از این زندانیان از مردم و نهادهای حقوق بشری درخواست می کنند تا آنها را در توقف اجرای حکم اعدام یاری کمک کنند
الهه لطیفی خواهر حبیب لطیفی فعال سیاسی کرد که اعدام او هم اکنون به طور موقت متوقف شده است پیش از این به جرس گفته بود: از نهادهای حقوق بشری و هر کسی که هر کاری بر می آید می خواهیم کمک کنند اما  باز هم فکر می کنم باید از داخل ایران کاری برای برادرم انجام دهیم.

رودابه اکبری همسر جعفر کاظمی،که به اتهام «محاربه از طریق همکاری و ارتباط با گروه مجاهدین خلق » به اعدام محکوم شده است به جرس گفته است:  ما دست مان را به سمت کل هم وطنان مان دراز کرده ایم تا کمک کنند که همسرم اعدام نشود، با اعدام همسرم انگار من و فرزندانم هم اعدام می شویم و این منصفانه نیست همسرم را که مشغول زندگی اش بوده  و دیگر هیچ فعالیت سیاسی نداشت تنها به خاطر سلیقه سیاسی فرزندش اعدام کنند
فاطمه افتخاری همسر سعید ملک پور  که همسر وی نیز تحت عنوان جرایم اینرنتی به اعدام محکوم شده است، به جرس گفته است: بازجوها در اعتراف گیری از فردی به اتهام ” مسائل اخلاقی” آنهم در فضای مجازی و اینترنت، متهم را برهنه کنند و تهدید به … وحشتناک است، نمی توانم بگویم. واقعا چه توجیه شرعی و قانونی‌ برای اعمال چنین روش هایی دارند، مردم ما خودشان فهیم هستند.
و اینبار بنفشه نایب پور به جرس می گوید: برای مادر من که یک هنرمند است و حتی سیگار هم نمی کشد اتهاماتی در مورد مواد مخدر مطرح کرده اند تا هیچ کس به داد ما نرسد.
متن کامل این گفتگو در پی می آید:
خانم نایب پور اخیرا خبر مربوط به صدور حکم اعدام برای مادر شما بازتاب رسانه ای وسیع یافته است، ممکن است به این سوال پاسخ دهید که چرا پس از دستگیری مادرتان از عاشورای سال گذشته تا کنون، چندان کار خبری و رسانه ای انجام نشده است؟
در روزهای نخست که مادرم دستگیر شد ما اصلا خبر نداشتیم ایشان کجا هستند، یعنی حتی فکر کردم مادرم دیگر ایران نیست. خیلی نگران بودم که  مادرم کجاست و چرا هیچ تماسی نمی گیرد . بعد از گذشت سه ماه   مادرم از زندان تماس گرفت و ما تازه بعد از سه ماه فهمیدیم  که ایشان را دستگیر کردند
بعد از اینکه متوجه شدید مادرتان دستگیر شد آیا باز هم سکوت کردید؟ می خواهم بدانم آیا سکوت خانواده  دلیل خاصی داشت؟
بله تهدید شده بودم به سکوت. یعنی بعد از اینکه مطلع شدم  سعی کردم از طریق دولت هلند پیگیر شوم. از طریق سفارت هلند و رسانه های هلند و از طریق وکیل مادرم در هلند.  ولی وزارت اطلاعات مرا دو سه بار تهدید کرد و از من هم تعهد گرفت که به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی با رسانه های هلند مصاحبه نکنم و هیچ ارتباطی با سفارت و دولت هلند برقرار نکنم.  من هم تعهد دادم و امضا کردم که حرفی نزنم. گفته بودند اگر مصاحبه کنی تو را هم بازداشت می کنیم. یک هفته بعد  ازآخرین باری که من  تهدید شدم، از دادستانی با من تماس گرفتند و خود آقای دولت آبادی به همراه منشی ایشان مرا به اوین بردند و جلوی مادرم و همچنین منشی ایشان که فکر می کنم اسم شان جعفری بود، به من گفت من به شما قول می دهم در صورتی که هیچ مصاحبه ای نکنید نهایت سعی خودم را بکنم که  مادرتان آزاد شود ، من هم قول دادم که مصاحبه ای نکنم ولی مادرم آزاد نشد و در عوض برایش حکم اعدام صادر شد.
و آیا بعدها همین نکته را به آقای دادستانی گفتید؟
اتفاقا آقای دولت آبادی به من همان موقع گفته بودند اگر هر موقع کمکی خواستید در مورد پرونده می توانید بیایید دادستانی و بگویید که می خواهید مرا ببینید و مستقیم وارد شوید اما بعد از آن دیداری که خودشان مرا خواستند، هر بار که رفتم دیگر مرا تحویل نگرفتند و هیچ پاسخی هم به من ندادند و بعد از آن هم حکم اعدام برای مادرم صادر کردند، برای همین بعد از این  تصمیم گرفتم با همه مصاحبه کنم چون آنها به قول شان عمل نکردند. دادستان حتی به مادرم هم  قول داده بود که اگر ایشان اعتراف کند او را آزاد خواهند کرد. مادرم هم گفت باشه من برای اینکه از این شرایط نجات پیدا کنم هرچیزی که بخواهید می گویم  و اعتراف می کنم و الان مادرم  واقعا پشیمان هست.
آیا مادر شما در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی هم  علیه خودش اعتراف کرد؟
در تلویزیون فکر می کنم  اوایل دستگیری اش بود، یعنی نه ماهِ پیش شبکه شش یک برنامه ای پخش کرد که مادرم را نشان دادند و او علیه خودش اعتراف کرد. من خیلی ناراحت شدم حتی به آقای دادستان گفتم القابی که به مادرم در تلویزیون نسبت دادند خیلی خجالت آور بود. مادر من یک هنر مند است و در هلند سه ، چهار سال درسِ موسیقی خوانده است آنوقت شما لقبی را به مادرم نسبت داده اید که شرم آور است. همان اعتراف تلویزیونی کاملا نشان می داد که مادرم تحت فشار و شکنجه بوده و به ایشان گفته بودند که اگر مصاحبه کند آزاد می شود. حتی خود آقای دادستان به من گفته بود که « بله من به مادر شما گفته بودم که اگر در تلویزیون مصاحبه کند آزاد می شود ولی  بعدها شرایطی پیش آمد که نتوانستیم آزادش کنیم. »
یعنی با آقای دولت آبادی دیداری داشتید و ایشان خودشان این نکته را به شما گفتند؟
بله من با دادستان صحبت کردم. و ایشان به من گفتند  چرا به من اطمینان نمی کنید؟  من به ایشان  گفتم : آقای دولت آبادی برای چی باید شما اطمینان کنم؟  شما به مادرم هم قول داده بودید که اگر مصاحبه کند و علیه خودش اعتراف کند او را آزاد می کنید ولی حالا ماه ها گذشت و شما او را آزاد نکردید، بعد ایشان به من گفتند قرار بود آزاد شوند ولی بعد مشکلاتی پیش آمد که ما نتوانستیم آزادش کنیم.
در مورد اینکه پرونده مادر شما در مورد نگهداری مواد مخدر را بررسی کردند اما در مورد موارد اتهامی دیگر هیچ بحثی را مطرح نکرده اند ارزیابیِ خود شما چیست؟
جالب اینجاست که تازه چند ماه  پیش  مادر من منتقل شد به بند عمومی. یعنی مادرم ماه ها در بند  امنیتی ۲۰۹ بود و این نشان می دهد که پرونده مادر من کاملا سیاسی بود ولی اینها اول از همه به اتهام مواد مخدر رسیدگی کردند، در حالی که سوال اینجاست که اگر اتهام مربوط به مواد مخدر انقدر سنگین تر بود پس چرا ده ماه او را در بند امنیتی نگاه داری کردند؟
  پرونده مادر من کاملا سیاسی است. مادرم اساسا به جرم سیاسی دستگیر شد،  از همان ابتدا کلی اتهام سیاسی  در مورد دستگیری مادرم مطرح کردند؛ اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه ن‍ظام ارتباط با انجمن پادشاهی، محاربه ولی به اتهام واهی مواد مخدر  مطرح کردند که افکار عمومی را منحرف کنند و همه بگویند این فرد پرونده اش اصلا سیاسی نیست .
دستگیری مادر شما چگونه بود؟
مادرم در راهپیمایی شرکت کرد اما وابستگی به هیچ انجمنی نداشت. مادرم را دو روز بعد از عاشورا یعنی نه دی، در خیابان دستگیر کردند. به همراه دوستانش بود که می گفت ماشین وزارت اطلاعات به آنها فرمان ایست داد، مادرم می گفت موهای مرا کشیدند و مرا از ماشین بیرون آورند و دستگیرم کردند. همه کسانی که با مادرم دستگیر شده بودند را آزاد کرند در همان یک ماهه اول بعد به مادرم اتهام تشکیل گروهک علیه نظام زدند.  مورد اتهامی دیگری که در مورد مادرم مطرح کردند عضو فعال انجمن پادشاهی  است که خود انجمن پادشاهی بیانیه داده و گفته خانم زهرا بهرامی هیچ ارتباطی با این انجمن ندارد. مادر من واقعا هیچ ارتباطی نداشت. اتهامات سنگین سیاسی به مادرم زدند، حتی تشکیل گروهک و محاربه  هم حکمش اعدام است ولی اینها ناگهان بحث مواد مخدر را به عنوان دلیل برای صدور حکم اعدام مطرح کردند تا دست همه را از این پرونده کوتاه کنند.
وکلای مادر شما برای دفاع از پرونده درچه مرحله ای هستند؟
 خانم ستوده وکیل خیلی خوبی برای مادرم  بودند که متاسفانه دستگیر شدند. ایشان  شجاعانه از مادرم دفاع کرد  و اولین کسی بود که با روزنامه هلندی مصاحبه کرد  و گفت موارد مربوط به نگهداری مواد مخدر واهی است و فکر می کنم همین خبررسانی ها و دفاع های ایشان از موکلان شان برایش دردسر ساز شد و دستگیرش کردند. .
و در حال حاضر از طریق وکیل دیگری پیگیر پرونده مادرتان هستید؟
بله اما مایل بودیم وکیل با تجربه تری بگیرم تا بتواند  خوب از مادرم دفاع کند و جان ایشان را نجات دهد.  با یکی از وکلای خوب صحبت کردیم. مبلغی که ایشان به ما گفتند را نتوانستیم تهیه کنیم. من اینجا تنها هستم و توانایی مالی ام آنقدر نیست که بتوانم هزینه وکیل را بپردازم. 

آیا برای تهیه این مبلغ در خواست کمک از کسی کرده اید؟
اول سراغ خود دادستان رفیتم چون مادرم منزل و ماشین دارد اما همه اموالش را مصادره کردند. به دادستانی گفته ایم حداقل پولی از اموالِ مادرم را به ما بدهید تا ما یک وکیل خوب بگیریم که بتواند از مادرم دفاع کند. بعد از طریق دولت هلند پیگیر شدیم.
آیا دولت هلند در این زمینه کمک کرد؟
دولت هلند هم اول قبول نکرد، لابد فکر نمی کردند اینجا به مادرم حکم اعدام بدهند اما وقتی حکم اعدام که صادر شد، تازه قرار شد کمک کنند. هنوز که هیچ کمکی در این زمینه نکرده اند وضعیت ما خیلی بغرنج است. من اینجا خودم تنها هستم و اصلا نمی دانم صدای من به گوش کسی می رسد. هر کسی که بتواند برای نجات جان مادرم کاری بکند.
می توانم بپرسم اعضای دیگر خانواده شما در چه شرایطی هستند؟
برادر ۲۲ ساله ام کاری نمی تواند بکند. من خودم هم ازدواج کردم، همسرم و پدرم شاید بتوانند از لحاظ روحی به من کمک کنند ولی همه امید ما اموال مادرم بود که همان را هم توقیف کردند و ما حتی نمی توانیم یک وکیل خوب بگیریم تا جانش را نجات دهیم.
حرفی برای مردم و یا مسولان دارید؟
راستش وقتی فکر می کنم همه مردم به خاطر موسوی و کروبی در راهپیمایی شرکت کردند، آما آیا آنها کمکی به ما کردند؟ مادرم وابسته به هیچ انجمن و هیچ حزبی نبود امیدوارم  با اتهام کذایی مواد مخدر دست مردم را از این پرونده کوتاه نکنند، به تمام فامیل ما که مادرم را می شناسند شوک وارد شده است و اصلا باور نمی کنند چطور ممکن است برای کسی که حتی سیگار هم نمی کشد به اتهام نگهداری مواد مخدر حکم اعدام صادر کنند.  از همه مهمتر اینکه هفته پیش سفیر هلند می گفت، سفیر ایران در هلند به ایشان گفته است جرم مادر من نگهداری یک کیلو کوکایین است در حالی که در پرونده مادرم گفته اند نیم کیلو مواد مخدر یعنی حتی خودشان هم با این حرف های متناقض دارند نشان می دهند که پرونده مادر من کاملا سیاسی است ولی می خواهند کاری کنند که ما تنها بمانیم و هیچ کسی به داد ما نرسد کاش مجامع حقوق بشری و مردم صدای ما را بشنوند.