۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

منیفست انجمن پادشاهی ایران

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                  
سپاسنوشتاری که در ادامه می آید نوشته یی از سرور هوشنگ رادخو یکی از یاران فرود فولادوند است
منیفیستی که میتواند راهگشای فردای ایران بزرگ باشد, باشد که دوستان دیدگاه خود را ابراز کنند
هم میهنان گرامی ، انجمن پادشاهی ایران با دانش بر ویژگیهای تاریخی، مردمی و همچنین آگاهی همه جانبه از فرهنگ، زبان و قومیت و نیازهای باز سازی و نوسازی استانهای گوناگون سر زمین پهناور ایران و برای کوتاه نمودن دست اربابان عرب، مغول، تاتار، و افشار و قاجار، اراده بر بازسازی قلمرو فرهنگی و منطقه ای بخشهای گوناگون سرزمین ایران نموده است تا افتخارات گذشته را به مردم این سرزمین کهن باز گرداند و بنیانی درخور و شایسته مردم ایران بر پایه ویژگیهای تاریخی آنان برپا نماید. پاینده ایران شاهنشاهی، انجمن پادشاهی ایران ، هوشنگ رادخو
بنام خداوند جان و خردکزین برتر اندیشه بر نگذرد
الگوی اداره کشور شاهنشاهی ایران و بنیانهای قانون گذاری، دادرسی و اجرایی
*** قانون اساسی ***
***همه در کشور ایران زیر چتر قانون قرار دارند ***
انجمن پادشاهی ایران از خردمندان سرزمین ایران برا ی نگرش بر کیان شاهنشاهی ایران برگزیده خواهند شد. انجمن پادشاهی ایران انجمن ۹ نفره و همیشگی خواهد بود و تا تعیین شاهنشاه در ایران نقش پادشاه را نیز ایفا خواهد نمود.در صورت مرگ یک عضو انجمن، با شرکت موقت شاهنشاه، و مرگ دو عضو با شرکت موقت پادشاه پارت نیز در انجمن پادشاهی ایران عضو یا دو عضو جدید را در کمتر از ۹۰ روز جایگزین خواهند نمود.
بند یکم- کشور ایران به شیوه شاهنشاهی اداره خواهد شد . هر ایالت بایددارای پادشاه بومی و مردمی باشد که ازمیان مردم آن ا یالت با رای مردم آن ایالت و تایید شاهنشاه برگزیده شود.
تبصره یک از بند یکم: انجمن رایزنان پس از آرامش و بر قراری حاکمیت قانون باید مقدمات گزینش شاهنشاه ایران را آماده نماید.
بند دوم- همه ی شهر وندان ایران صرف نظر از نژاد، جنسیت، قومیت، ز بان و مذهب از حقوق برابر برخوردارند و باید به دیده ادب نگریسته شوند.
بند سوم - کشور شاهنشاهی ایران بر مبنای آیین خرد استوار خواهد بود و هیچگونه دین رسمی در این سرزمین پروانه جولان نخواهد یافت گرچه ازادی اندیشه، بیان و مذهب برابر فرمان کوروش کبیر تضمین خواهد گشت.
بندچهارم - کشور شاهنشاهی ایران بر مبنای اقتصاد آزاد و پایبند به رفاه ملی و مالیات بر درآمد و فروش اداره خواهد شد.
تبصره یک از بند چهارم - بودجه در نظر گرفته شده برای هر ایالت با نگرش بر امکانات و نیازهای آن ایالت خواهد بود که بر مبنای میانگین ۲۵۰۰ کالری غذا ۳۰ متر مربع مسکن برای هرنفر، و همچنین وسایل رفت و آمد همگانی، یک پزشگ برای هر ۵۰۰۰ نفر ، توسعه ی کشاورزی، دامداری، صنعت،آموزش و پرورش، مدارس حرفه ای و ایجاد دانشگاه تعیین میگردد.
تبصره دوم از بند چهارم، کشاورزی یا دامداری و یا صنعت در ایالات مختلف ایران با پژوهش و برنامه ریزی وپشتیبانی دوات شاهنشاهی ایران در صورت واجد شرایط بودن برای هر رشته انجام خواهد گردید.
تبصره سوم از بند چهارم- کسب دانش از کودکستا ن تا درجه دانشنامه (لیسانس) در دانشگاه رایگان خواهد بود.
تبصره چهارم از بند چهارم - برای دانشجویان فوق لیسانس و دکترا، دولت باید برای نیازمندان امکانات وام را فراهم آورد.
بند پنجم - کشور شاهنشاهی ایران دارای ۹ ایالت به آرایش زیر خواهد بود.
نخست - شاهنشاهی پارس با ساختار تهران، اصفهان،پارس و بوشهر.
دوم- ایالت پادشاهی پارت.
سوم- ایا لت پادشاهی سیتان و بلوچستان.
چهارم- ایالت پادشاهی کرمان با ساختار کرمان، یزد و هرمزگان.
پنجم-ایالت پادشاهی لرستان با ساختار لرستان، چهارمحال بختیاری و کهکیلویه.
ششم-ایالت پادشاهی ایلام با ساختار ایلام و خوزستان
هفتم- ایالت پادشاهی کردستان با ساختار همدان، کردستان، کرمانشاهان.
هشتم- ایالت پادشاهی آذرآبادگان با ساختار آذرآبادگان شرقی، آذرآبادگان غربی و زنجان
نهم- ایالت پادشاهی گیلان و مازندران.
بند ششم -ارتش شاهنشاهی ایران با ساختار شمار گوناگون از زنان و مردان ایالات ایران بر پا خواهد شد که در ایالت پارس و مرز ایالات ایران جای خواهدگرفت و پروانه ورود به هیچیک از ایالات دیگر را نخواهد داشت مگر در هنگام جنگ خارجی ویا شورش. ارتشهای ایالتی در پادشاهی خود جایگزین خواهند بود و پدافند قانون اساسی، شاهنشاهی ایران و پادشاهی خود خواهند گشت.
تبصره یکم از بند ششم-ارتش شاهنشاهی ایران در رده های زیر آراسته خواهد شد:
نیروهای سه گانه.زمینی، هوایی، و دریایی.
سپاه دانش، از خدمات سربازی جوانان دانش آموخته.
سپاه بهداشت ، از خدمات سربازی رده های پزشگی و پرستاری.
سپاه آبادانی، از خدمت سربازی کارآزمودگان کشاورز و کشت صنعتی.
سپاه تکنیک، از خدمت سربازی پیشه وران کار آزموده.
سپاه فرهنگ، از خدمات سربازی دانشمندان و آگاهان به فرهنگ ایران.
تبصره دوم از بند ششم- هریگ از سپاهیان خدماتی پس از آموزش نظامی شش ماهه، برای هم آهنگی های لازم زیر نظر وزارت خانه متناسب خود اداره خواهند شد.
تبصره سوم از بند ششم - خدمت سربازی برای جوانان هجده سال به بالا وظیفه ملی است که نیاز های ارتش شاهنشاهی ایران از میان واجدین شرایط برگزیده میشوند و با حقوق و مزایای شایسته و بایسته به خدمت گمارده خواهند شد
بند هفتم-زبان رسمی ایران زبان پارسی است. مردم هر ایالت میتوانند به زبان مادری سخن بگو یند و به کسب دانش بپردازند.
بند هشتم-بازگشت به ارزشهای ملی و فرهنگی و گسترش بستر خرد، نیکی ، راستی و روشنگریهای تاریخی و فرهنگی.
تبصره یکم از بند هشتم -جشنهای ملی ایران به ترتیب زیر میباشند: نوروز، سیزده بدر، مهرگان،زادروز کورُش بزرگ، جشن سده و شب یلدا وچهارشنبه سوری.
تبصره دوم از بند هشتم- مبنای تاریخ ایران زاد روز کورُش کبیر شاه جهان است، ۲۵۸۷ شاهنشاهی که برابر است با ۲۰۱۱ میلادی و با نورز هرسال آغاز خواهد گشت. روز یکشنبه ( مهر شید ) برابر فرمان داریوش بزرگ و روز شنبه (کیوان شید )، برابر با استاندارد جهانی چهل ساعت کار در هفته تعطیل خواهند بود.
تبصره سوم از بند هشتم - نام روزهای هفته برابر گاهنامه ایران کهن به کیوان شید = شنبه، مهر شید، مه شید، بهرام شید، تیر شید، هرمز شید، و ناهید شید= ادینه تغییر خواهند نمود.
بند نهم- سازمانهای کاردانی و اداره کشور (سیاسی)، پیکره قانونی کشور شاهنشاهی ایران از یک شاهنشاه ( مرد یا زن )، مردم، یک نخست وزیر، وزیران و یک انجمن رایزنان آراسته خواهد شد که در ایالت پارس گرد خواهند آمد.
تبصره یکم از بند نهم-از هر سیصد هزار نفر یک نماینده برای انجمن رایزنان برگزیده خواهد شد.
تبصره دوم از بند نهم-هر شهر وند کشور شاهنشاهی ایران دارای یک رای آزاد است و تنها شایستگی برگزیده شوندگان باید از سوی وزارت کشور تایید شود.
تبصره سوم از بند نهم - کزینش نخست وزیر، نخست وزیر از میان نمایندکان انجمن رایزنان با بالاترین رای بر گزیده میشود و به شاهنشاه برای تایید معرفی میگردد، که پس از موافقت با برنامه های سازندگی و برآورد توان و وفاداری ایشان به کشور شاهنشاهی ایران بکار گمارده شود و کابینه خویش را از میان انجمن رایزنان برگزیند و به رای انجمن رایزنان بگذارد تا پس از آن به خدمت گمارده شوند.
تبصره چهارم از بند نهم - سن شاهنشاه، پادشاه، نخست وزیر، وزیر و نماینده انجمن رایزنان و سفیران و کارداران در کشورهای بیگانه نباید کمتر از ۲۶ سال باشد و باید در ایران بدنیا آمده باشند.سن شهبانوی ایران و یا همسر شاهنشاه زن، نباید کمتر از هجده سال باشد.
تبصره پنجم از بند نهم- همه ی وزارت خانه ها باید بگونه انجمنی و سه نفره اداره شوند.
تبصره ششم از بند نهم -چهار وزارت خانه بقرار زیر، زیر نظر شاهنشاه اداره میشوند، وزارت خدمات اجتماعی و خانه رایگان برای مردم کم درآمد، وزارت پزشگی و درمان رایگان برای مردم کم درآمد، وزارت بازرسی شاهنشاهی و وزارت فرهنگ و هنر. چهار وزارتخانه پدافند یا دفاع، وزارت دفاع از قانون اساسی و امنیت کشور، وزارت کشور و وزارت خزانه داری و برنامه و بودجه زیر نظر انجمن رایزنان اداره میشوند، وبقیه زیر نظر نخست وزیر اداره خواهند شد، ولی انجمن رایزنان هر لحظه میتواند همه ی دولت یا وزیر منفردی را مورد پرسش قرار دهد و باید استیضاح، مورد تایید شاهنشاه باشد و لایحه ی آنرا امضا نماید، در غیر این صورت دولت به کار خود در ارتباط با شاهنشاه ادامه خواهد داد.
بند دهم-شاهنشاه، باید خردمند، دلاور، هوشمند، توانا،راستگو، و پدافند ملت باشد و بیم از دست دادن جان را نداشته باشد و به هیچ روی و تحت هیچ شرایطی کشور را ترک نکند و پناه به کشور دیگری نیاورد که در این روی فره ایزدی به جهت پشت کردن به ملت از او جدا میشود و بدون هیچگونه تبصره و وقفه از شاهنشاهی ایران برکنار خواهد شد.شاهنشاه ایران هیچگونه حقوق ماهانه نخواهد داشت و جایگاهش به بلندای آسمان ایران خواهد بود. هیچ چیز بنام شاهنشاه ایران در درون وبرون کشور نوشته نخواهد شد و در صورت یافته شدن دارایی بنام ایشان بر طبق قانون اساسی ایران دارایی یافت شده از آن ملت ایران خواهد بود و شاهنشاه و یا پادشاهان ایالتی باید پاسخگوی انجمن پادشاهی ایران باشند تا به کیان شاهنشاهی ایران خدشه وارد نگردد. پیشکشهای داخلی و خارجی شاهنشاه باید در دفتر موزه دربار شاهنشاهی ایران وارد شود و در آنجا نگهداری شود.
تبصره یکم از بند دهم - حدود وظایف پادشاهان ایالتی، نظارت بر اجرای قانون اساسی و دفاع از کیان شاهنشاهی ایران خواهد بود.
تبصره دوم از بند دهم - هزینه های آسودکی از خدمت شاهنشاه و پادشاهان ایالات ایران باید مورد تایید و تصویب انجمن رایزنان قرار بگیرد.
تبصره سوم از بند دهم - اگر پادشاه بنا بر فرنودی از کار برکنار شود مصون واز حقوق ماهانه ده در صد بیشتر از نخست وزیر برخوردار خواهد شد.
تبصره چهارم از بند دهم- پادشاهی در ایران با در نظر کرفتن تمام ویژکیهای لازمه ی پادشاه، موروثی است که باید مورد تایید انجمن پادشاهی ایران باشد.
تبصره پنجم از بند دهم- در تمام موارد پیش بینی نشده انجمن پادشاهی ایران در مورد شاهنشاه و پادشاهان به رتق و فتق امور خواهد پرداخت.
بند یازدهم- انجمن های شهر و روستا باید در ارتباط با یکدگر قرار بگیرند و نیازهاو امکاناتشان را با وزارتخانه های مربوطه در میان بگذارند.
بنددوازدهم- دولت باید از کودکان بی سرپرست نگاهداری نماید و یا خانواده های دارای فرهنگ و آداب شایسته برای آنان بجوید.
بند سیزدهم -فقر در گشور شاهنشاهی ایران غیر قانونی است و دولت باید راه حل مناسب برای ، سالمندان، و ازکار افتادگان بیابد تا ز یر پوشش دولت شاهنشاهی ایران قرار بگیرند.
تبصره یکم از بند سیزدهم - بیکاران برای مدت محدود تا یافتن کار باید زیر پوشش وزارت کار قرار بگیرند، دولت باید به آنان پیشنهاد کار نماید و پس از دو پیشنهاد، بیکاران را به کار برای دولت باده درصد بالا تر از حد اقل نیازهای زیستی مردم در مناطق مختلف ایران بگمارد.
بند چهاردهم-در کشور شاهنشاهی ایران ایجاد و ثبت هر گونه بنیاد مالی و خیریه غیر قانونی است و تنها نهادی که پروانه گردآوری کمک همگانی را آنهم در مواقع فاجعه های جهانی دارد، سازمان صلیب سرخ جهانی خواهد بود.همه ی نیازهای ملت ایران به عهده ی دولت شاهنشاهی ایران است. همه ساله دولت شاهنشاهی ایران باید بودجه ای برای مواقع اضطراری کنار بگذارد.
تبصره یک از بند چهاردهم- تنها شاهنشاه ایران پروانه دارد که در گاه اضطراری از ملت ایران درخواست کمک مالی بنماید.
پاینده ایران شاهنشاهی انجــمن پادشاهـی ایران هوشنـگ رادخـو

رهبر نانجيب، کمتر از "توبه" رضايت نمی‌دهد!

درست شش ماه قبل ازانتخابات رياست جمهوری اسلامی که بحث برسرشرکت يا عدم شرکت درانتخابات ، در ميان اصلاح طلبان ، تازه شروع شده بود ، نگارنده اين سطور در مقاله ای با عنوان "خامنه ای کمتراز توبه قبول نميکند" ، سخنان آقای عبدالله نوری را که مدافع شرکت بی قيد وشرط اصلاح طلبان در انتخابات بود ، مورد نقد قراردادم و اکنون علت انتخاب مجدد آن عنوان با کمی تغيير برای نوشته ای که در پيش رو داريد ، سخنان اخيرخامنه ای است در جمع دانشجويان ، چراکه ايشان وقيحانه رفتارمعترضان به تقلب درانتخابات ۸۸ را "غيرنجيبانه" خواند و بدون ذکر نام آقايان موسوی و کروبی ، از آنان درخواست کرد که بخاطر رفتار "غيرنجيبانه و اردوکشی خيابانی" عذرخواهی کنند!
تأکيد مجدد خامنه ای برصحت نتيجه انتخابات ۸۸ ! و توهين و تهمت به معترضان به کودتای انتخاباتی ، آنهم در شرايطی که مبلغان اعتدال گری درهفته های اخير، به توّهم پراکنی دراذهان عمومی مشغول بوده اند و چنين وانمود ميساختند که گويا وخامت اوضاع کشوربه گوش بيت رهبری رسيده است و ميتوان نرمش وتغيير رويه ای را از طرف خامنه ای انتظار داشت! همه با دروغگوئی ها و اتهام زنی های خامنه ای در جمع دانشجويان نقش برآب شد و مردم ايران بوضوح ديدند که خامنه ای همان خامنه ای قبلی است ، حتی پالانش هم عوض نشده است ، تا چه رسد به اينکه پس ازهشت سال ويران سازی دولت نورچشمی اش (دولت احمدی نژاد) از گذشته عبرت گرفته باشد و تغيير سياست های گذشته به ذهن اش خطور کرده باشد .
شش ماه پيش از انتخابات ، بيت رهبری و تمام شاخه های ذوب شده در ولايت ، از شورای نگهبان و شبکه ائمه جمعه و شبکه نوحه خوان ها و نهادهای نظامی –امنيتی گرفته تا دارودسته های اصولگرا وصدا و سيمای جمهوری اسلامی ، همه و همه يک دل و يک صدا ، "سران فتنه" را ضد انقلاب ومفسد فی الارض و نوکر اسکتبارجهانی معرفی ميکردند ودر اتهام زنی و دشنام دهی به آنان از همديگر سبقت ميجستند ! در آن روزها تمامی ذوب شدگان درولايت ، شرکت اصلاح طلبان درانتخابات آينده را مشروط به اعلام برائت از"سران فتنه" ميدانستند ! همچنين در آن روزها در طرف مقابل ، جناح های اصلاح طلب قرار داشتند که بجای آنکه به دفاع از ياران زندانی خود بپردازند وبا افشای دروغ پردازی ها و تهمت های ناروای دارودسته های بيت رهبری ، نه تنها از قدرت مردم را برای عقب نشاندن باندهای وابسته به رهبر استفاده نکردند ، بلکه حتی از خواسته های اوليه ای که برای حضوراصلاح طلبان را درانتخابات تعيين کرده بودند ، يعنی بازشدن فضای سياسی کشور، رفع حصر خانگی و آزادی زندانيان سياسی ، عدول کردند و مثل هميشه به يک عقب نشينی خفت بار ديگر تن دادند ! و بعد هم درميان هواداران خود ومردم ايران به گفتمانی دامن زدند که چرا مقوله خواسته های سياسی ازقبيل برداشتن حصر خانگی آقايان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و آزادی زندانيان سياسی و بازشدن فضای اجتماعی و سياسی را ميبايستی از مسئله انتخابات جدا کرد ! و با تردستی آخوندی چنين وانمود ساختند که برای تحقق مطالبات وازجمله آزادی زندانيان سياسی و رفع حصر خانگی است که شرکت در انتخابات ضرورت پيدا ميکند!
آقای عبدالله نوری که يکی ازرهبران سرشناس و نظريه پردازان اصلاحات است برای توجيه شرکت بدون قيد وشرط اصلاح طلبان درانتخابات ازجمله چنين گفت : « در زمان دولت اصلاحات ، مرحوم آيت الله العظمی منتظری سال ها در حصر بودند ، آيا اصلاح طلبان فعاليت اصلاحی و تلاش سياسی و انتخاباتی خود را تعطيل و مشروط به رفع حصر و يا آزادی زندانيان سياسی کردند ؟ آيا اصلاح طلبان ازحضور در اداره کشور و جامعه و فعاليت های سياسی ، اجتماعی کنار رفتند؟ » .
در آن زمان هيچيک از خانم ها و آقايان اصلاح طلب ، هشداری به آقای عبدالله نوری نداد که : لکه ننگ و زشت کاری شرم آور خودتان درمورد عدم دفاع از آيت الله منتظری را به حساب دورانديشی سياسی اصلاح طلبان و گويا اشتغال آنان به کارهای بزرگ تر نگذاريد که مردم ايران خوب ميدانند عدم دفاع اصلاح طلبان از آيت الله منتظری را صرفاً بايد به حساب سازشکاری و کرنش اصلاح طلبان در برابر قدرت لجام گسيخته خامنه گذاشت و نه چيز ديگری . بهرحال همانطوريکه بياد داريد رفسنجانی و خاتمی از پيش شرط های خود برای شرکت در انتخابات عدول کردند و از وصلت دو جناح شکست خورده جمهوری اسلامی (حناح اصلاح طلب و جناح سازندگی) دولت اعتدال حسن روحانی پا به عرصه وجود نهاد ، البته با آرای بسياری از مردمی که نميخواستند احمدی نژاد ديگری از قماش سعيد جليلی برای هشت سال ديگر رئيس جمهورکشورشان باشد . و همانطوريکه بياد داريد آقای روحانی در جريان مبارزات انتخاباتی خود ، هرجا که با شعار"زندانی سياسی آزاد بايد گردد" مواجه گرديد ، به مردم وعده داد که اگر مردم او را بعنوان رئيس جمهورانتخاب کنند ، برای آزادی تمام زندانيان سياسی وپايان دادن به حصر خانگی رهبران جنبش سبز اقدام خواهد کرد ! سخنان ايشان موجود است که پيش از انتخاب شدن گفته است که : "اصلاً چرا بايد در کشور زندانی سياسی داشته باشيم ؟" .
چند روز مانده به انتخابات رياست جمهوری ، دو گفتمان کلان در سطح جامعه روشنفکری و نهاد ها و احزاب و گروههای سياسی ايران در ارتباط با مسئله شرکت يا عدم شرکت در انتخابات ، جريان داشت :۱ – گفتمان تحريم انتخابات و دامن زدن به جنبش نافرمانی مدنی بمنظور عقب نشاندن بيت رهبری با قدرت مردم ، که اتفاقاً خامنه ای خيلی زود ضعف و شکنندگی خود را در مقابل اين گفتمان نشان داد و با دست پاچکی و برای اولين باربدريوزگی از قدرت نهفته دراين گفتمان روی آورد و اعلام داشت که : حتی اگر با جمهوری اسلامی مخالف ايد لااقل بيائيد بخاطرکشورتان ، درانتخابات شرکت کنيد . ۲ – گفتمان شرکت در انتخابات برای تحقق بخشيدن به خواسته های مطرح شده از جانب اقشارمختلف جامعه و گروهها و نهادهای سياسی – اجتماعی ، که البته با انتخاب آقای حسن روحانی به رياست جمهوری ، باورمندان به گفتمان دوم يعنی مدافعان شرکت در انتخابات ، خود را برنده ميدان تصور مينمايند ! بدون اينکه کمی حوصله بخرج دهند و بگذارند دولت اعتدال آقای حسن روحانی مشغول به کار و انجام وعده های خود شود و آنوقت ادعای پيروزی نمايند وگرنه اگر قرار باشد که وعده های داده شده حسن روحانی به مرحله اجرا در نيايد ، بهتر است گفته شود که گفتمان شرکت در انتخابات برای تغيير شکست خورده است . اينک آقای روحانی در آستانه تحويل مقام رياست جمهوری از کسی است که خامنه ای با دزديدن آرای مردم در سال ۸۸ او را با يک کودتای انتخاباتی برمسند نشاند و جالب اين است که احمدی نژاد درآخرين ديدارش با خامنه ای ، مورد تقفد ويژه قرار گرفت و رهبر بخاطر خدمات و زحماتی که گويا ايشان در طول هشت سال گذشته ، برای پيشرفت وترقی کشورکشيده است ! از او قدر دانی کرد و بدين ترتيب خامنه ای سند مصونيت او را پس از واگذاری مقام رياست جمهوری امضا کرد ، و اورا در زير چتر حمايت خويش قرار داد ! چونکه به احتمال زياد ، کسانی درهرم قدرت جمهوری اسلامی و ازجمله برادران دزد وفاسد لاريجانی با در دست داشتن اسناد و مدارکی ازاعمال غير قانونی احمدی نژاد ، برای گوشمالی دادن او پس از ترک مقام رياست جمهوری برنامه ها داشته اند .
تقديرخامنه ای از خدمات احمدی نژاد ! در آستانه تشکيل دولت اعتدال ، همچنين پيام آشکاری به حسن روحانی است که پرونده دزدان و غارتگران و کسانی که مسئول هشت سال جنايت و تبهکاری هستند نبايد گشوده گردد ! ناگفته نماند وقتی که احمدی نژاد در روزهای آخرعمر دولت خويش و پس از آنهمه غارتگری ، هنوز ميتواند از کيسه ملت بذل و بخشش کند و برای خود اجازه تأسيس دانشگاه بگيرد ، پيدا است که ايشان همچنان مورد توجه و پشتيبانی خاص خامنه ای است !
مصنونيت داشتن غارتگران بودجه کشور از مجازات در دولت اعتدال و مصونيت داشتن کسانی که بچه های مردم را در خيابانها به گلوله بسته اند و شکنجه کرده و مورد تجاوز قرار داده اند ، در آستانه تشکيل دولت "اعتدال" ، البته خبر خوبی برای آقای روحانی که وعده های زيادی به مردم ايران داده است نيست ، مضافاً اينکه خامنه ای ، در جمع دانشجويان و در خلال برنامه پرسش دانشجويان و پاسخ رهبر ، گربه را در دَم کابينه دولت اعتدال کُشت ، زمانی که چهره های شاخص جنبش سبز و مردمی که در طلب حقوق شهروندی خويش بوده اند را نانجيب خطاب کرد ! و ازآنان خواست که عذر خواهی کنند ! غافل از آنکه ، اين خامنه ای و تمام دزدان و جنايتکاران پيرامون بيت رهبری هستند که نه فقط بايد عذرخواهی ، که بايد محاکمه و مجازات شوند .
عمق کينه شتری خامنه ای نسبت به آقايان موسوی و کروبی و خانم رهنورد از آنجا ناشی ميشود که اينان با مردم همراه شدند و تا به امروز درد و رنج زندان خانگی را تحمل کرده اند و حاضر به ندامت که خواسته خامنه است نشده اند ، هدف خامنه و بيت رهبری ، درهم شکستن اينان است تا از اين طريق بر جنبش سبز که چون آتشی درزير خاکسترمنتظر شعله ورشدن است ضربه وارد نمايد و روحيه یأس و نااميدی بر جامعه حاکم نمايد . خامنه ای در جمع دانشجويان ودر مورد شخصيت های دربند و حصر خانگی چنين ميگويد : « بارها و بارها اين سوال را نه در مجامع عمومی بلکه به شکلی که قابل پاسخ دادن باشد مطرح کرده ايم پس چرا جواب نمی دهند، چرا عذرخواهی نمی کنند؟» اگر اين گفته خامنه ای رمزگشائی کنيم ، معنی اين است که ايشان تا کنون از راههای گوناگون برای اين شخصيت ها پيغام فرستاده است که با يک عذر خواهی ميتوانند از زندان آزاد شوند و لی آنها زير بار اين ننگ نرفته اند و ماندن در زندان و تحمل بی داروئی وبی درمانی را بر آزادی خفت بار ترحيج داده اند .
همچنين وقتی خامنه ای ميگويد : « در جلسات خصوصی می گويند تقلبی رخ نداده بود ، پس به چه علت کشور را دچار آن ضايعات کرديد و به لبه پرتگاه برديد؟» معنی اش اين است که پاره از اصلاح طلبان برای اينکه خود را به رهبر نزديک کنند در خلوت به او ميگويند که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده است تا از اين طريق شايد بتوانند راهی به گردونه ی قدرت از دست رفته باز نمايند ! که اين نيز فرصت طلبی نهادينه شده در اصلاح طلبان جمهوری اسلامی را به معرض نمايش ميگذارد .
سخن آخر – چند روز ديگر دولت اعتدال آقای روحانی زمام قدرت اجرائی کشور را بدست خواهد گرفت ، رئيس قوه مجريه کشور اگر موفق به انجام وعده ای که در مورد زندانيان سياسی به مردم ايران داده است بشود و با حمايت مليونی مردم ايران زندانيان سياسی را آزاد کند و به حصر خانگی شخصيت های نمادين جنبش سبز پايان دهد ، مسلماً فضا برای انجام کارهای ديگر باز خواهد شد ، کليد دولت اعتدال اگر بتواند قفلی که رهبر نانجيب و کينه جو بر زندان ها و شکنجه گاههای جمهوری اسلامی زده است باز نمايد ، اين کليد حتماً قفل های ديگری را هم باز خواهد ، ولی اگر کليد آقای روحانی نتواند اين قفل را باز کند ، ايشان نيرو و قدرتی را در پشت سر نخواهد داشت که به اتکای آن قفل های ديگر را باز نمايد ، آيا آقای حسن روحانی و دولت اعتدالی اش جرأت اين کار را خواهد داشت ؟ دو گفتمانی که پيش از انتخابات هريک با ارائه دلايلی خواهان شرکت يا عدم شرکت در انتخابات بودند ، با نگرانی هفته های آينده را رصد خواهند کرد و انجام و عدم انجام وعده هائی که آقای روحانی به مردم داده است ، بدون شک ميتواند در آرايش نيروها و صف بندی های جديد درميان نيروهای آزاديخواه و هواداران جدائی نهاد دين از نهاد دولت نقش داشته باشد .

از آدم‌ربایی و تجاوز تا آزار کلامی در خانه

«آدم‌ربایی، تجاوز به عنف، مزاحمت‌های خیابانی، آزار و اذیت در محیط‌های کار غیر رسمی و آزار و اذیت کلامی زنان در خانه از مهمترین مصادیق خشونت علیه زنان در پایتخت است.» این‌ها نتایج تحقیقات یک ساله‌ گروهی از پژوهشگران اجتماعی و فعالان حقوق زنان است. البته ماجرا تنها به آمارگیری ختم نشده، گروهی که این تحقیقات را در محله‌های جنوبی تهران انجام داده پس از شناسایی بسترهای و علل بروز خشونت علیه زنان، با برگزاری کلاس‌هایی برای زنان سعی کرده آنها را با این عوامل و راهکارهای مقابله با آن آشنا کند.
جلوه جواهری فعال حقوق زنان و از محققان این پروژه می‌گوید: «خشونت در سطح اجتماعی، خشونت در محیط کار و خشونت در عرصه خانوادگی در این مناطق را مورد بررسی قرار داده‌ایم. سعی کردیم در جریان کار از خود زنان کمک بگیریم و از آنها خواستیم که مصادیق خشونت در این سطوح را نام ببرند.»
در حوزه خشونت علیه زنان در ایران، آمار دقیقی در دست نیست. آخرین رقم به یک آمار‌گیری در سال ۱۳۸۳ برمی‌گردد که مشخص کرد ۶۶‌ درصد از زنان ایرانی از ابتدای زندگی مشترک خود حداقل یک‌ بار مورد خشونت قرار گرفته‌اند. یک فعال حقوق زنان در ایران هم به «روز» می‌گوید: «خشونت دامنه وسیعی دارد، بسیاری از زنان حتی نمی‌دانند که مورد خشونت واقع شده‌اند. آمار دقیقی از قربانیان خشونت زنان در ایران در دسترس نیست زیرا علاوه بر اینکه آمارگیری دقیقی انجام نشده، بسیاری از زنان هم خشونت را گزارش نمی‌کنند.»
او همچنین ادامه می‌دهد: «البته باید بدانیم خشونت تنها به خانه و خانواده و یا مردان محدود نمی‌شود. دولت‌ها، قوانین، سازمان‌ها و نهادها و بعضا خود زنان هم می‌توانند اعمال کننده خشونت علیه زنان باشند.»
شهر در تصرف مردان
تحقیقاتی که به تازگی نتایج آن منتشر شده، بسترهای ناامنی برای زنان را نیز شناسایی کرده است؛ عدم روشنایی برخی معابر، وجود پارک‌ها با انبوه درخت‌ها، خلوتی معابر، عدم وجود ایستگاه اتوبوس در نزدیکی مدارس دخترانه و تنگی خیابان‌ها از جمله بسترهایی است که زنان از آنها به عنوان بسترهای ناامنی درمناطق مورد بررسی نام برده‌اند. همچنین در برخی مناطق وجود فضاهایی مثل اوراقی‌ها، پارکینگ‌های ماشین‌های سنگین و… فضایی مردانه به وجود آورده است و این مناطق برای زنان فضای بی دفاع شهری هستند.
جواهری، فعال حقوق زنان و از محققان این پروژه تاکید می‌کند: «ما برای مقابله با خشونت علیه زنان قانون محکمی نداریم و گاهی حتی مشکلات اینقدر بالا است که آموزش های حقوقی ما نیز جوابگو نیست. در محلات پائین شهر دسترسی به اطلاعات پائین است و ما در این مدت یک سال یک ایمیل هم از سوی زنان این مناطق نداشتیم.متاسفانه پلیس و شهرداری اقدامات موثری برای از بین بردن بسترهای وجود ناامنی انجان ندادند.»
کارشناس مسائل زنانی که با «روز» گفت‌وگو می‌کند هم معتقد است: «خطرهای خياباني و حوادث ناشي از ناامني فضاهاي عمومي براي زنان همیشه وجود داشته است. بيشترين خشونت‌ها در مسيرهای فرعی و خلوت و در حدفاصل دسترسي زنان به وسايل حمل و نقل عمومي اتفاق مي‌افتند.»
او راهکار حل مشکل را گسترش وسایل نقلیه عمومی و امن کردن خیابان‌های فرعی می‌داند و می‌گوید: «برخی از مسئولان به جای حل کردن مشکل، فکر می‌کنند باید رفت و آمد زنان را محدود کرد تا مورد آزار قرار نگیرند؛ در حالی که باید فضای شهری را که گویا تنها در تصرف مردان است، به زنان هم اختصاص داد. «
در قوانین ایران، مرد رئیس و زن مرئوس است
آیا قوانین ایران از زنان در برابر خشونت، حمایت کافی می‌کند؟ این کارشناس مسائل زنان در این خصوص توضیح می‌دهد: «در ایران اجازه کار، تحصیل و سفر زن، با مرد است. یعنی یک مرد می‌تواند همسرش را از حقوق طبیعی‌اش منع کند. همچنین زنان در صورت تصمیم به جدایی در اثر خشونت با موانع زیادی رو به رو هستند.»
او ادامه می‌دهد: «قانون در ایران مرد را جنس برتر و ناظر بر اعمال زن می‌داند و به نحوی معتقد است مرد رئیس و زن مرئوس است. رابطه زن و شوهری در ایران یک رابطه برابر نیست و کفه ترازو به سمت مرد سنگینی می‌کند؛ همین موقعیت برتر برای مرد باعث صورت گرفتن خشونت علیه زنان می‌شود.»
این فعال حقوق زنان معتقد است نبود حمایت کافی از زنان قربانی خشونت چه از لحاظ مادی و چه روانی باعث می‌شود زن در رابطه بماند و هر روز بیشتر از روز قبل مورد خشونت قرار بگیرد: «در حقیقت قوانین ایران معتقد به برتری مرد از زن است و همین خشونت علیه زنان را دامن می‌زند.»
گاهی هم زنان علیه زنان
فروغ عزیزی، یکی از محققان پروژه‌ای که در خصوص خشونت زنان در تهران انجام شده بوروکراسی اداری را هم معضلی برای ایجاد اشتغال زنان می‌داند: «برای توانمندی اقتصادی زنان اقدام به ترویج پرورش قارچ، تهیه سبزه و سمنو، ترشی و مربا و برپایی غرفه خود اشتغالی کردیم اما وجود بوروکراسی در برخی سازمان‌ها اجازه نداد در ایجاد برخی کانون‌ها برای زنان به موفقیت برسیم. فعالیت اقتصادی زنان باعث می‌شود آنها دارای استقلال شده، از خانه بیرون بیایند و از افسردگی آنان کم شود. ما تلاش کردیم زنان برای مقابله با خشونت خودشان راهکار بدهند.»
اما تنها مردان و حکومت اعمال کننده خشونت علیه زنان نیستند، خود زنان هم بعضا به دلیل ناآگاهی علیه هم‌جنسان خود خشونت روا می‌دارند. ستاره هاشمی دیگر عضو این گروه تحقیقاتی می‌گوید: «در یکی از کارگاه ها، زنان وجود دانشگاه در منطقه‌شان و روابط دختر و پسر در اطراف آنجا را خشونتی علیه خود می دانستند و یا در کارگاهی دیگر زن ایرانی حاضر نمی شد در کنار زن افغان بنشیند. در این خصوص نابرابری میان درونی ها مطرح می شود که سن بالا و پائین، ایرانی و افغان، با سواد و بی‌سواد از جمله این نابرابری‌ها از نگاه زنان بود.»
بنا به تعریف سازمان ملل، هر نوع عمل خشونت آميزي كه برجنسيت مبتني باشد و به آسيب يا رنج بدني، جنسي يا رواني زنان بيانجامد، يا احتمال منجرشدن آن به اين نوع آسيب‌ها و رنج‌ها وجود داشته باشد. از جمله تهديد به اينگونه اعمال، زورگويي يا محروم سازي خودسرانه از آزادي، خواه در ملاعام روي دهد و خواه در زندگي خصوصي، خشونت علیه زنان است.
بسیاری از جامعه‌شناسان و کارشناسان مسائل زنان، ریشه خشونت علیه زنان را در تبعیضی می‌دانند که در جوامع مختلف جود دارد. در ایران هم موانعی که بر سر راه برابری زن با مرد در همه سطوح وجود دارد به این خشونت دامن می‌زند و زن در گریز از این خشونت خود را در جامعه و در برابر قانون بی‌پناه میبیند.

۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

آیت‌الله خامنه‌ای: مدعیان تقلب در انتخابات چرا عذرخواهی نمی‌کنند؟

رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با جمعی از دانشجویان به حوادث پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ اشاره کرد و گفت که مدعیان تقلب در انتخابات چرا "عذرخواهی" نمی‌کنند.
آیت‌الله علی خامنه‌ای٬ رهبر جمهوری اسلامی٬ روز یک‌شنبه (۲۸ ژوئیه/ ۶ مرداد) در دیدار با جمعی از دانشجویان به حوادث پس از انتخابات مناقشه‌برانگیز ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ اشاره کرد و گفت: «جماعتى در مقابل جريان قانونى كشور، به شكل غير قانونى و به شكل غيرنجيبانه ايستادگى كردند و به كشور لطمه و ضربه وارد كردند.»

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر رهبری وی در دیدار با دانشجویان گفت:‌«آن كسانى كه فكر می‌كردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجهه‌ى با تقلب، اردوكشى خيابانى كردند؟ چرا اين را جواب نمی‌دهند؟ صد بار ما سؤال كرديم؛ نه در مجامع عمومى، نخير، به شكلى كه قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. چرا عذرخواهى نمی‌كنند؟»

آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه گفت که «البته ممكن است در گوشه و كنار يك حادثه‌ى بزرگ زد و خوردهائى انجام بگيرد كه انسان نتواند ظالم را از مظلوم تشخيص دهد؛ يا يك نفر در موردى ظالم، در موردى مظلوم باشد؛ اين كاملاً امكان‌پذير است٬ اما در اين قضايا، مسئله‌ى اصلى گم نشود.»
بخش بزرگی از رای‌دهندگان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در ایران، نتایج اعلام‌شده انتخابات را "غیرواقعی" می‌دانستند و در اعتراض به "دستکاری" آرای خود توسط حاکمیت به اعتراض برخاستند. این اعتراض‌ها ماه‌ها ادامه یافت و دهها کشته برجای گذاشت. چندین هزار نفر نیز در جریان این ناآرامی‌ها بازداشت شدند که شماری از آنها همچنان در زندان به‌سر می‌برند.

ادامه این اعتراض‌ها به بازداشت خانگی مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دو نامزد معترض انتخابات سال ۸۸ و زهرا رهنورد٬ همسر موسوی منجر شد. این سه نفر از اوایل اسفند ۱۳۸۹ تاکنون در حصر خانگی قرار دارند.

روز یکشنبه (۶ مرداد/ ۲۸ ژوئيه) علی مطهری٬ نماینده مردم تهران در مجلس٬ در واکنشی به بحث "لزوم عذرخواهی از سوی موسوی و کروبی" گفت: «اگر این دو نفر باید عذرخواهی کنند آیا نیازی به عذرخواهی آقای احمدی‌نژاد که هیزم فتنه را با مناظره و رفتارهای بعدی خود مطرح کرد نیست؟ حداقل این است که به آن‌ها اجازه دفاع از خود داده شود.» علی مطهری پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ از منتقدان به نحوه برخورد با معترضان بود
میرحسین موسوی و مهدی کروبی و نیز آزادی زندانیان سیاسی‌ای شد که جرمی جز انتقاد ندارند. او همچنین از نمایندگان افراطی مجلس خواست روحانی را در انتخاب وزیر آزاد بگذارند.
پیش از این حبیب‌الله عسگراولادی٬ عضو ارشد حزب موتلفه و دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری، در گفتگویی با سایت خبرآنلاین که متن آن روز جمعه (۲۱ تیرماه/ ۱۲ ژوئیه) منتشر شد از کروبی و موسوی خواسته بود به "راه توبه" وارد شوند.

آیت‌الله خامنه‌ای در نشست خود با دانشجویان گفت که نامزدهای معترض انتخابات ۸۸ "در جلسات خصوصى می‌گويند ما اعتراف می‌كنيم كه تقلب اتفاق نيفتاده بود٬" او افزود: «خب، اگر تقلب اتفاق نيفتاده بود، چرا كشور را دچار اين ضايعات كرديد؟ چرا براى كشور هزينه درست كرديد؟ اگر خداى متعال به اين ملت كمك نمی‌كرد، گروه‌هاى مردم به جان هم مى‌افتادند، می‌دانيد چه اتفاقى مى‌افتاد؟»

وی با اشاره به بحران جنگ داخلی و خشونت در منطقه گفت: «مى‌بينيد امروز در كشورهاى منطقه، آن‌جاهائى كه گروه‌هاى مردم مقابل هم قرار می‌گيرند، چه اتفاقى دارد مى‌افتد؟» آیت‌الله خامنه‌ای نامزدهای معترض انتخابات پیشین را متهم کرد که "كشور را لب يك چنين پرتگاهى بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصيرت به‌خرج دادند."

در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری امسال در ایران گروه‌های مختلفی از ایرانیان موضوع آزادی زندانیان سیاسی و از جمله رفع حصر از میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به عنوان درخواست‌های اصلی خود مطرح کردند. برآورد می‌شود این موضوع یکی از چالش‌های پیش روی دولت حسن روحانی خواهد بود.

۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

تلگراف امام راحل از دوزخ به علی خامنه ای !


علی جان ، نور دیده سلام .
بدون مقدمه میروم سر اصل مطلب . باید قول بدهی که از محتوای این پیام غیر از خودت هیچ احد الناسی بویی نبرد ، این به نفع هر دویمان است . علی جان خود بهتر از ما میدانی که حفظ نظام از اوجب واجبات است . نهال اسلام خون میخواهد ، و باغبان این نهال امروز تو هستی . به هیچ وجه برای جنایتها و قتلهایی که کرده ای ذره ای وحشت بدلت راه نده ، در زمان من هم اوضاع همین بود . منتها شرایطش فرق میکرد ، البته من این را خوب میدانم که امت حافظه تاریخی قوی ندارد ، زود فراموش میکند . علی جان در آن زمانها واجب بود که جنگ را کش بدهیم ، جنگ برای ما نعمت بود . از این راه بود که ما توانستیم حواس امت را پرت کنیم ، اگر جنگ نبود ، پس ما چگونه میتوانستیم وعده های آبادانی و گاز و برق و نفت و اتوبوس مجانی را ماست مالی کنیم ؟ اگر آن کلیدها که به گردن بچه های دوازده ، سیزده ساله میانداختیم نبود ، چگونه میتوانستیم زندانیان عقیدتی را قتل و عام کنیم ؟ خیلی از همان اعدامی ها همانهایی بودند که قبل از انقلاب بهشان وعده داده بودیم که در ابراز عقیده آزادند ، لکن ما خود از اول میدانستیم که مهمل میگوییم ، آنها هم این آخر کاری ها فهمیده بودند ، برای همین باید قتل وعام میشدند .
علی جان ، تا میتوانید چهره من را تطهیر کنید ، این به سود هر دویمان است . لکن ترفند خوبی هم هست ، با این کار میتوانید در تاریخ به ثبت برسانید که به راستی دوران من طلایی بوده است . همیشه هم عده ای از امت هستند که ، دیگران را در برابر جنایات مخوف دوران من وادار به سکوت کنند . اینها به صورت ندانسته دارند تمامی نیروهای برانداز را به این باور میرسانند که ، دوران من طلایی بوده و اگر کسی هم غیر این را بگوید وادار به سکوت میشود . این خود نعمتی است بالاتر از جنگ قدرشان را بدان . تو هم خیالت راحت باشد ، میدانم که دست تو هم کمتر از من به خون آلوده نیست ، لکن چند سالی که بگذرد امت فراموش میکنند ، همانطور که تپه های اوین ، دیزل آباد ، کرمانشاه ، کردستان ، وکیل آباد ، پشت بام مدرسه علوی ، قتل وعام ۶۰ تا ۶۷ را فراموش کردند . فقط کافی است که ۱۰ سال بگذرد ، تصور کن ۱۰ سال بعد اگر دوباره انقلابی رخ دهد و کسی بخواهد از کهریزک و تجاوزات آن بگوید ، باز هم توسط امت آینده به سکوت محکوم میشود . و این چرخه همچنان ادامه دارد . قدر این امت را بدان علی جان که در دنیا لنگه ندارد .
راستی ! این صادق خلخالی ملعون هم اینجاست . بی صاحب زمانی که رو بمرگ بود و کرم و انگل تمامی بدنش را گرفته بود ، وصیت کرد که تمامی فتواهای قتل و حکمهای اعدامی را که من به او داده ام ، در کفنش بگذارند ، تا بلکه بتواند ، از نکیر و منکر و حساب کتاب این دنیا در امان باشد . از همان موقع تا امروز ، تکه کاغذی بدست گرفته و دور دوزخ دنبال من میچرخد تا از من امضاء بگیرد . لکن خیالت راحت من به گردن نمیگیرم ، تو هم به گردن نگیر ، به گردن منافقها بینداز ، ضد انقلابها .
علی جان ، اینجا در کنار خودم برایت جایی تدارک دیده ام که وقتی آمدی در دوزخ کف خواب نباشی ، هر چه نباشد ، ولا به صورت جعلی ، اما امام امت بوده ای ، خیلی بد میشود که خلخالی تخت داشته باشد ، لکن تو روی زمین باشی . مواظب این نوه ما هم باش ، البته امت خودشان هوایش را دارند ، پسر آن محمد رضا را به خاطر پدرش روزی هزار بار به زیر اخیه میکشند و میگویند که از کارهای پدرت براعت کن اما حسن جان من را کاری ندارند . دیگر برو ، میدانم در حال توطئه عليه امت هستی . باز هم تاکید میکنم اول جان نظام و دوم هم باز جان نظام .
خداوند مدینه نگهدارت باشد پسرم

اعلام اعتصاب غذای شش زندانی عقیدتی در بند ۳۵۰ اوین

 شش تن از زندانیان عقیدتی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به انتقال سعید متین‌پور به سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین دست به اعتصاب غذا زدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شش تن از زندانیان عقیدتی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین به نامهای رضا شهابی زکریا، فریدون صیدی راد، سروش ثابت، سعید حائری، وحید علی قلی‌پور و سعید جلالی فر در اعتراض به انتقال سعید متین‌پور به انفرادی ۲۴۰ زندان اوین دست به اعتصاب غذا زدند.
این زندانیان در پیام کوتاهی که به دست خبرگزاری هرانا رسیده است اعلام کردند: "در پی انتقال بی‌دلیل و غیر منتظره سعید متین‌پور به سلول انفرادی بند ۲۴۰ به بهانه واهی و کذب بدین وسیله اعلام می‌داریم که ما امضا کنندگان این نامه خواستار بهره‌مندی فوری وی از امکانات مناسب درمانی و به ویژه مرخصی درمانی هستیم و از آنجا که انتقال ایشان به انفرادی مطلقا بدون دلیل موجه‌ای صورت گرفته و شدیدا نگران وضعیت سلامت ایشان می‌باشیم، اعتصاب غذای خود را از روز ۵ شنبه ۲۷/۴/۹۲ تا زمان بازگشت نام برده به بند ۳۵۰ اعلام می‌داریم."
این زندانیان هم چنین بیماری جسمی وی را کمردردهای شدید ناشی از انحنای ستون فقرات و دیسک کمر هم چنین ناراحتی مداوم معده اعلام کردند.

احمدی نژاد می‌رود و ام‌الفساد باقی می‌ماند

پافشاری احمقانه رهبر نظام بر ادامه سیاست‌های نابخردانه و ضد ملی خویش زمانیکه با سیاست‌های پوپولیستی احمدی‌نژاد در ٨ سال پیش در آمیخت، نتایجی ببار آورد که منجر به یکی از شدیدترین تحریم‌های اقتصادی شورای امنیت سازمان ملل متحد بر کشورمان گردید. شدت بخشیدن تدریجی به این تحریم‌ها از طرف کشورهای صنعتی جهان، بخصوص از طرف ایالات متحده آمریکا و گسترش آن به بخش‌های مالی و نفت و گاز سبب این گردید، که اثرات این تحریم‌ها نه تنها بر زندگی روزانه مردم اثر گذارد، بلکه دامنه آن‌ها گریبانگیر صنایع کشور در مجموع و بخصوص در بخش‌های منابع زیر زمینی (نفت و گاز) به دلیل عدم دسترسی آنها به سرمایه و تکنولوژی جهانی نیز گردید، که تا کنون خسارات‌های غیرقابل جبرانی از این راه به مملکت تحمیل گردیده است.
پیش بینی اثرات دراز مدت چنین تحریم‌هایی بر تمام شئون کشور که از طرف سردمداران نظام می‌توانست به عنوان زنگ خطری جدی تلقی گردد، نادیده گرفته شد، و تا زمانیکه پول عاید از فروش نفت کفاف ولخرجی‌های آنان را در درون و برون کشور می‌داد، رهبر نظام مشغول رجزخوانی بود و رئیس جمهورش نیز قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد را “کاغذ پاره‌ای” بیش نمی‌دانست. نتیجه اینکه، عملکرد‌های حکومت خامنه‌ای - احمدی‌نژاد در ظرف ٨ سال گذشته آنچه را که برای مردم ایران به ارمغان آورده است چیزی جز تورم، گرانی و بیکاری فزاینده و گسترش فقر نبوده و انزوای کشور را در سطح بین‌المللی نیز بدنبال داشته است.
قبل از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران، عملا شرایطی بر مملکت حاکم گردیده بود که خطر انفجار در درون و تحمیل جنگی مخرب بر مملکت از برون روز بروز محتمل‌تر می‌گردید، بطوریکه ادامه سیاست‌های نابخردانه ٨ سال گذشته می‌توانست بقای نظام اسلامی را در معرض خطر جدی قرار دهد. مشاهده چنین خطرات و اوضاع حاکم بر زندگی روزانه مردم از طرف ملایان خارج از دایره قدرت که از پروسه انتخابات کنار گذاشته شده بودند، آنان را بر آن داشت که توهین‌ها و تحقیرهای شخصی را نادیده گرفته، واختلافا ت درونی خود را کنار گذارند، و دست به سازمان دادن همکاری وسیعی با همفکران خود علیه نامزد‌هایی زنند، که انتخاب احتمالی آنان می‌توانست هم در داخل و هم در خارج از کشور به معنی ادامه بی‌چون و چرای سیاست‌های ٨ سال گذشته تلقی شود، که پی‌آمد آن دیر یا زود می‌توانست بنابودی حتمی نظام اسلامی منجر گردد.
اصلاح‌طلبان حکومتی که در سالهای گذشته حجم وسیعی از حملات و اتهامات خود را متوجه‌ هاشمی رفسنجانی کرده بودند، پس از رد کاندیداتوری او از طرف شورای نگهبان از فرصت پیش آمده استفاده نموده، و یکباره از دیو دیروزی که در تمام جنایات و فساد‌های نظام اسلامی شرکت می‌داشت، فرشته‌ای خدمتگزار مردم ساختند که قصدش از کاندیداتوری هم جز فداکاری و خدمت به مردم چیزی دیگری نبوده است. پس از این غسل تعمید رفسنجانی، به او ایفای نقش كاتالیزور برای شكل‌گیری واكنشی سیاسی میان مجموعه منتقدین و حكومت را به او سپردند، نقشی که به لحاظ موقعیت رفسنجانی در ساختار سیاسی نظام و ارتباطش با نیروهای منتقد برایش هم مفید بود و هم زیبنده.
روند این اتحاد نامقدس که با هدف نجات نظام اسلامی شکل گرفته بود، چند روز مانده به رأی گیری، بدین انجامید که همه ملایان ریز و درشت از خاتمی و ناطق نوری گرفته تا حسن خمینی و ده‌ها آخوند دیگر دور هم گرد آمدند، و ابر و باد و مه و فلک - بکار افتاد تا شخصی که از دل نظام جمهوری اسلامی برخاسته باشد، هیچگاه هم منتقد عملکرد‌های سران نظام جمهوری اسلامی نبوده باشد، از اعتماد رهبری بر خوردار بوده و امتحان خود را درحرف شنوی بی‌چون و چرا در عمل به اثبات رسانده باشد، و درآینده هم جایگاهی را در صحنه سیاسی اتخاذ کند که نقطه تلاقی نظریات همه سنت گرایان رنگارنک و اصلاح طلبان حکومتی یعنی امتزاجی ازنظریات رفسنجانی، خاتمی و ناطق‌نوری اشغال نماید، را به عنوان ناجی بمردم معرفی نمایند.
چنین شخصی در عین حال بایستی در لفظ و کلام هم قادر می‌بود که این ایده را به مردم القا کند، که “کشتیبان را سیاستی دگر” آمده است. قرعه این فال بنام آقای روحانی افتاد که نه تنها مورد اعتماد رهبر و نماینده او در شورای امنیت ملی و مجمع تشخیص نظام بود، بلکه بنوشته روزنامه معتبر لوموند کاندیدای مورد علاقه شخص خامنه‌ای هم بشمار می‌رفت:«بسیاری از مفسرین امور ایران تاکید می‌کنند که روحانی‌‌ همان کاندیدای شخص رهبر جمهوری اسلامی برای ریاست جمهوری بوده است.... آیت الله خامنه‌ای به پیروزی روحانی نیاز داشت تا برای رژیم در داخل و خارج از کشور مشروعیت بخرد.... رئیس جمهوری جدید با ماموریت ویژه انتخاب شده است. رژیم اسلامی به سبکتر شدن تحریم‌های نیاز دارد که بتواند ازاین طریق به اقتصاد از نفس افتادهٔ خود جانی ببخشد، زیرا ادامه حیات رژیم اسلامی به بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی ایرانیان بستگی خواهد داشت».
قدم بعدی ملایان جمع شده به دور ‌هاشمی رفسنجانی و در رأس آنها آقای خاتمی این بود که ابتدا آقای دکتر عارف تنها کاندیدای اصلاح طلب را به انصراف از نامزدی وادار نمایند. تا آقای روحانی که در جریان مذاکرات هسته‌ای بدو لقب “شیخ دیپلمات” داده بودند بتواند در میان کاندیداهای باقیمانده به منادی اعتدال تبدیل گردیده و به عنوان فردی معتدل در قیاس با سایر نامزدهای معروف گردد. مردم به تنگ آمده از سیاستهای حکومت ٨ ساله خامنه‌ای - احمدی‌نژاد و نگران از وضع خود و آینده کشور با مشاهده و مقایسه آقای روحانی با کاندید‌های باقیمانده دیگر همچون جلیلی، و به این امید که آقای روحانی در نظر دارد که به عملکرد‌های ٨ساله دولت‌های خامنه‌ای - احمدی‌نژاد که کشور را با تورم، گرانی و بیکاری فزاینده و گسترش فقر، روبرو کرده است خاتمه دهد، رأی خود را در انتخاباتی که از همان ابتدا فاقد حداقل استاندارد‌های شناخته شده بین‌المللی و روال معمول در جوامع دموکراتیک بود، در محیطی غیر آزاد و غیر رقابتی به نفع ایشان به صندوق انداختند. و آقای روحانی برنده انتخابات ریا ست جمهوری در ایران اعلام گردید.
مردم ایران و بخصوص آنانی که به ایشان رأی داده‌اند، از او که بزودی بر صندلی ریاست جمهوری تکیه خواهد زد، انتظار دارند که وی به وعده‌هایی که به مردم داده است عمل کند. اگرچه چنین انتظاری از هم اکنون به دلایل زیر مشکل و بعید بنظر می‌رسد.
١) تناسب قوا در جمهوری اسلامی و نقش خامنه‌ای
کنار رفتن احمدی‌نژاد و جایگزینی آقای روحانی به جای او در تناسب قوا در جمهوری اسلامی بی‌تأثیر است. چه خامنه‌ای بعنوان رهبر نظام و ولی مطلقه فقیه بنا بر اصل یك صد و دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی کماکان اختیار تعیین سیاست‌های کلی نظام و نظارت برحسن اجرای این سیاست‌ها را به عهده خواهد داشت. او هر آن قادر خواهد بود با دستوری و یا حکمی مسیر سیاست‌های دولت را بنحوی که دلخواه اوست بکشاند. خامنه‌ای در فاصله ١٦ سال گذشته همواره از این حربه استفاده نموده و اکنون هم هیچ قرینه‌ای وجود ندارد که دال بر آمادگی وی به تقسیم قدرت و انصرافش از حقوق قانونی خود باشد.
رئیس جمهورهای ایران در ١٦ سال گذشته همواره مجبور گردیده‌اند که بار مسئولیت اعمالی را بدوش کشند که خطوط کلی آن را آقای خامنه‌ای ترسیم نموده است، بدون اینکه که او حاضر به قبول مسئولیتی برای عواقبی باشد که از این طریق متوجه کشور و منافع ملی گردیده است. حتی در شرایط کنونی هم که سیاستها و عملکردهای ٨ سال گذشته او مملکت را با خطر ورشکستگی اقتصادی و جنگ احتمالی روبرو نموده، و مردم را ایران را به خاک سیاه نشانده است، باز چنان رفتار می‌کند حاضر به قبول هیچ مسئولیتی نبوده، و انگار نه انگار که چنین بوده و هست که امکان ندارد و نداشته است که کوچکترین کاری دراین مملکت انجام گیرد و او و نزدیکانش در آن دست نداشته باشند. خامنه‌ای در فروردین همین امسال بیلانی از سیاست‌های خود تحویل مردم داد، که لفظ دیگری جز بی‌شرمی و فریبکاری را سزاوار نیست: «آنچه که دشمنان ما هدف گرفته بودند، صحنه‌ها و عرصه‌های مختلف بود؛ عمدتاً عرصه‌ی اقتصاد و عرصه‌ی سیاست بود. در عرصه‌ی اقتصاد، گفتند و تصریح کردند که می‌خواهند ملت ایران را به‌وسیله‌ی تحریم فلج کنند؛ اما نتوانستند ملت ایران را فلج کنند و ما در میدانهای مختلف، به توفیق الهی و به فضل پروردگار، به پیشرفتهای زیادی دست پیدا کردیم؛ ... در عرصه‌ی سیاست، از یک جهت همت آنها این بود که ملت ایران را منزوی کنند، از جهت دیگر ملت ایران را دچار دودلی و تردید کنند؛ همت آنها را کوتاه و ضعیف کنند. درست عکس این عمل شد؛ در واقع عکس این اتفاق افتاد. در زمینه‌ی انزوای ملت ایران، نه فقط نتوانستند سیاستهای بین‌المللی و منطقی ما را محدود کنند، بلکه حتّی نمونه‌هائی از قبیل اجلاس جنبش غیر متعهدها با حضور تعداد کثیری از سران و مسئولان کشورهای جهان در تهران تشکیل شد و عکس آنچه را که دشمنان ما می‌خواستند، رقم زد و نشان داد که جمهوری اسلامی نه فقط منزوی نیست، بلکه در دنیا با چشم تکریم و احترام به جمهوری اسلامی و به ایران اسلامی و به ملت عزیز ما نگریسته می‌شود.»
اکنون که ملایان جمع شده به دور هاشمی رفسنجانی و همپالگان آنان سعی بر این دارند که تمام کاسه کوزه‌ها را سر احمدی‌نژاد خراب نموده، و سهم رهبر نظام را با فریبکاری و بی‌شرمی تمام به فراموشی می‌سپارند، باید بدانند که سخت در اشتباه خواهند بود، اگر چنین تصور کنند که مردم ایران فریب چنین تاکتیک‌های نخ‌نمایی را خواهند خورد. زیرا آنان شاهدند که اگر مملکت عملا در مرز ورشکستگی قرار گرفته، وحتی قادر بپرداخت قسط وام‌هایش را هم به بانک جهانی نیست، و از نظر این بانک ایران در کنار زیمبابوه بعنوان تنها کشور - بدحساب - قرار دارد، مسئول اصلی آن شخص خامنه‌ای است، چه به فرمان اوست که بخش عمده اقتصاد ایران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واگذار گردیده، و سرمایه ملی و پول مملکت به جیب حزب‌الهی‌های لبنانی و سایر گروههای تروریست واریز می‌شود. خامنه‌ای معلوم نیست تا کی می‌خواهد در زمینه سیاسی به مزخرف گوئی‌ها تکراری خود ادامه دهد، مگر کسی هم هنوز در دنیا به جز مشتی جیره‌خوار حزب‌الهی وجود دارد که از سیاست‌های او و نظامش دفاع کند، که مرتبا اعلام می‌کند که “دنیا با چشم تکریم و احترام به جمهوری اسلامی و به ایران اسلامی” می‌نگرد.
نقشی که آقای خامنه‌ای همواره برای روسای جمهوردر ١٦ سال گذشته قائل بوده است، چنانکه آقای خاتمی بدرستی اعلام نمودند، چیزی در حد یک “تدارک چی” است. و کسانی که تصور می‌کنند آقای خامنه‌ای به سیاست‌های اعلام شده‌ آقای روحانی تن در خواهد داد و رای مردم را محترم خواهد شمرد تجربه‌ ١٦ ساله گذشته را نادیده گرفته، وبا کمال خوش خیالی سر خود را در برف فرو می‌کنند، اگر بامید این نشسته با شند که او رفتار خود را عوض نموده و تن برآی مردم دهد. باید بدانند که ام‌الفساد در جمهوری اسلامی ولی فقیه است و شخص خامنه‌ای در این لباس خود را بالاتر از هر رأی و قانونی قرار می‌دهد.
در روزهای آخر دولت احمدی نژاد و در حالیکه کمتر از دو هفته به شروع کار کابینه آقای حسن روحانی باقیمانده است، هر روز خبر جدیدی مبنی بر خرابی اوضاع و ویرانی مملکت منتشر می‌گردد. پس از آن‎که عیسی کلانتری، یکی از مشاوران آقای روحانی وضعیت اقتصاد و به ویژه کشاورزی مملکت را بحرانی خواند، و پیش‌بینی نمود که:”اگر وضعیت اصلاح نشود ایران ۳۰ سال دیگر کشور ارواح می‌شود... و ۲۰۰ هزار میلیارد تومان می‌خواهیم تا بدون کاهش تولید، بیلان منفی آب را تراز کنیم.” آقای اکبر ترکان یکی دیگر از مشاورین آقای روحانی و همکار او در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بیان می‌دارد که: «وضعیت اقتصادی کشور خراب‌تر از تصور قبلی ماست. ... و دولت بعدی برای پرداخت یارانه‎های نقدی پولی ندارد و برای تامین نیازهای اساسی مردم با مشکل روبرو است”. و کارشناس اقتصادی دیگری وضعیت اقتصادی مملکت را چنین توصیف می‌کند: “به کار بردن لفظ ویرانه برای توصیف اقتصاد ایران، اجحاف به ویرانه است چرا که ویرانه قابل بازسازی است اما اقتصادی که دولت بعدی تحویل می‌گیرد به نظر نمی‎رسد در کوتاه مدت قابل ساختن باشد.”. به گفته آقای ‌هادی کحال‌زاده هم: “ایران هم اکنون با یک ابرتورم روبرو است، رشد اقتصادی کشور منفی شده و نرخ بیکاری بیش از ۲۰ درصد است، نرخ فلاکت به بالاترین میزان خود از دهه ۴۰ تا به حال رسیده و هفت دهک درآمدی جامعه در زیر خط فقر یا آستانه فقر قرار دارند و ۶۲میلیون نفر از جمعیت کشور در شرایطی واقع شده‌اند که نیازمند خدمات حمایتی هستند. از سوی دیگر با یک تحریم بین‎المللی سنگین روبرو هستیم که پس از تحریم عراق، گسترده‌ترین تحریم به کار گرفته شده در ۱۰۰ سال اخیر است.”
همه این گفتار‌ها دال بر این است که کشور ایران عملا دچار ورشکستگی کامل است، قرار گرفتن اقتصاد مملکت در چنین شرایطی نتیجه بلا فصل سیاست‌های آنانی است که مهار اقتصاد مملکت را به مشتی تفنک بدست سپاهی سپرده، اشخاص وگروهای رانت خوار، فاسد و دزد را درمحافلی چون بیت رهبری و مشاغل نان و آبدار دیگر پناه داده، که پیامدش رواج رانتخواری و فساد و دزدی بدون هیچگونه واهمه‌ای بوده، و عملکرد‌هایی که ورشکستگی واحدهای صنعتی و کشاورزی را بدنبال داشته است، ارزش پول کشور را به سقوط کشانده، و فقر و بدبختی هرروزه و بیش از پیش گریبانگیر بخش جدیدی از جامعه سبب شده است. سیاست‌های که اقشار تهی‌دست جامعه قربانیان اصلی آنند. و عملکرد‌هایی که در ظرف ٨ سال گذشته حدود ٧٠٠ میلیارد درآمد حاصل از فروش نفت را به باد داده، و با زمین‌گیر کردن صنایع و کشاورزی داخلی وضعیتی را بوجود آورده است که امروزه تقریبا اکثر مایحتاج مردم از طریق واردات کالا‌های بنجل خارجی تآمین می‌گردد. در چنین شرایطی بعید بنظر می‌رسد که آقای روحانی یا هر کس دیگر بتواند تا زمانیکه همه کانون‌هایی که در بوجود آمدن اوضاع کنونی دست داشته‌اند بجای خود باقی می‌مانند، بتواند بدین ویرانه‌ای که بصورت واقعی در کشور وجود دارد سر و سامانی دهد.
۲) “تعامل در سیاست خارجی” و موانع آن
در ” توافقنامه گلستان” که در سال ٢٠٠٤ میان ایران و سفرای سه کشور اروپایی منعقد گردید، ایران متعهد گردید که ” تمامی فعالیت‌های غنی سازی اورانیوم و بازفرآوری به صورت داوطلبانه به صورتی که آژانس تعریف می‌کند” تعلیق نماید، و در عوض سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس هم به نیابت از اتحادیه اروپا “حق ایران را برای استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای برابر با معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای” برسمیت شناختند. آقای روحانی که ریاست هیات نمایندگی ایران را به عهده داشت، پس این پیروزی لقب “شیخ دیپلمات” گرفت، که بعدها و در روند تبلیغات انتخاباتی برایش به سرمایه‌ای تبدیل گردید، که توانست بنحو احسن از آن استفاده کند. و شاید هم از همین طریق بود که موفق گردید این امید کاذب را در مردم بوجود آورد که اوست که بار دیگر هم خواهد توانست به مناقشه هسته‌ای خاتمه داده و شرایط رفع تحریم‌ها را فراهم آورد. او و مشاورینش در جریان انتخابات صلاح ندانستند که داستان را تا آخر برای مردم تعریف کنند، چه پای خامنه‌ای در میان بود.
بقیه این داستان اما از این قرار بود که آقای خامنه‌ای در روز‌های آخر دولت آقای خاتمی آنچه را که ایشان رشته بودند، به پنبه تبدیل کرد. خامنه‌ای در دیداری با دانشجویان دانشگاه‌هاى یزد مزورانه اعلام نمود که: «من همان وقت [روزهای آخر حکومت آقای خاتمی] هم در جلسه مسئولان كه از تلویزیون پخش شد، گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبه پی درپی ادامه دهند بنده خودم وارد میدان می‌شوم. همین كار راه هم كردم، بنده گفتم بایستی این روند عقب نشینی متوقف شود و تبدیل به روند پیشروی و نخستین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد كه این عقب نشینی در آن دولت انجام گرفته.»
پی‌آمد اتخاذ چنین موضعی از طرف خامنه‌ای سبب شد، که نه تنها از فرصت پیش آمده استفاده نگردید، بلکه از آن پس پای قدرت‌های بزرگ جهان همچون آمریکا، روسیه و چین، و همچنین شورای امنیت سازمان ملل متحد و به عبارتی دیگر جهان بمناقشه هسته‌ای ایران کشانده شد، که با در نظر گرفتن خساراتی که از این راه تا کنون به مردم ایران و مملکت وارد گردیده است، می‌توان عملکرد او را در شمار یکی از بزرگترین جنایات دوران حکومتش نسبت بحال و آینده این سرزمین بر شمرد. کاری که او کرد سبب این گردید که سرچشمه‌ای را که می‌شد با بیلی بست، بصورتی در آورد که اکنون با فیلی هم نمی‌توان از آن عبور نمود. آقای نوری‌زاد سهم آقای خامنه‌ای در این جریان را بدین نحو خلاصه می‌کند: “اکنون [که او] همه سر نخ‌ها را به خودش وصل کرده است. مثلا جریان هسته‌ای با میلیارد میلیارد دلار پولی که از جیب این مردم رفته است به یک سرانجام بی‌سرانجامی منجر شده است. همه اینها را ایشان طراحی کرده‌اند. شخص ایشان، باید به تاریخ پاسخ بدهند که به چه دلیلی وارد یک قمار هسته‌ای شدند و الان چیزی عایدشان نشده است.” ‌ای کاش این تنها عملکرد مخربانه خامنه‌ای در سیاست خارجی ایران بود، حکومت او و وردستش احمدی‌نژاد در فاصله ٨ سال گذشته علاوه براین موانع صعب‌العبور دیگری را هم بوجود آورده‌اند، که نکات زیر “تعامل در سیاست خارجی” را به امری غیر ممکن تبدیل کرده است:
۱- با دامن زدن به جنگ مذهبی بین شیعه و سنی در منطقه عملا سطح این اختلافات را به مقابله مستقیم ایران و کشورهای عربی منطقه تبدیل کرده است. عبدالرحمن الراشد تحلیلگر روزنامه الشرق‌الاوسط چنین می‌نویسد که: “شکی نیست که رهبران عرب، برنامه هسته‌ای ایران، و بطور کلی خود این کشور را بزرگ‌ترین خطر برای خود و منافع‌شان می‌دانند. برای آنها بسیار خوشحال ‌کننده است اگر آمریکا طرح هسته‌ای ایران را نابود کند. حتی اگر اسرائیل نیز دست به این اقدام بزند، باز هم رهبران عرب، بخصوص کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بسیار خوشحال خواهند شد. از نظر رهبران عرب، برنامه هسته‌ای ایران برای اعراب تهدیدی به مراتب قوی‌تر از اسرائیل است”.
در حالیکه که هر گونه مذاکره‌ای و موضع‌گیری در سطح بین‌المللی بایستی با اجازه خامنه‌ای صورت گیرد، او در ٨ سال گذشته دست احمدی‌نژاد را در یاوه گوئی بخصوص در ار تباط با نابودی کشور اسرائیل و انکار هولوکاست باز گذاشته است، بطوریکه بنا بنوشته روزنامه‌ هاآرتص: “اگر حاکمیت کنونی ایران وجود نمی‌داشت، اسرائیل می‌بایست که چنین دشمنی را برای خود خلق می‌کرد و لذا اسرائیل هم باید قدردان وجود جمهوری اسلامی ایران باشد زیرا نفرت کور و ارعاب همیشه ابزار کارسازی در بقای حکومت‌ها بوده است و بویژه دولت‌های دست راستی اسرائیلی را یاری داده است و نواختن پرطنین نتانیاهو بر طبل لفاظی‌ها علیه ایران، افکار عمومی اسرائیلی را از معضلات کشور منحرف می‌کند؛ از مشکلات اقتصادی و گرانی‌های شدید گرفته تا خدمات دولتی و عمومی که در آستانه ی اضمحلال است و تا سرمایه‌گذاری‌های کلان دولتی در آبادی نشین‌های یهودی و ترجیح دادن مذهبیون افراطی بر سایر اقشار کشور. درخواست‌های مردم اسرائیل برای بهره مند بودن از مسکن مناسب، عدالت اجتماعی، خدمات عمومی کارا و برخودار از یارانه در برابر تهدیدهای “آخر زمانی” که لابد پس از اصابت موشک‌های ایران به خاک اسرائیل ایجاد خواهد شد، باید رنگ ببازد؛ دیالوگ شهروندی و مادرانه‌ای که از مختصات جامعه اسرائیلی است یک باره جای خود را به دیالوگ امنیتی و زورمدارانه و مردانه سپرده است”.
٣) نابخردی‌ها در سیاست بین‌المللی
آقای جلیلی نماینده خامنه‌ای در مذاکرات هسته‌ای درک خود از اهداف سیاسی حمهوری اسلامی را بدین‌صورت بیان می‌دارد که: «ما در صدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیسم، سرمایه‌داری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتیم به لطف خداوند بزرگ، نظام‌هایی که بر این سه پایه استوار شده‌اند را نابود کنیم و نظام اسلام رسول‌الله را در جهان استکبار ترویج نماییم”. اگر این قول رایج را در ارتباط با جلیلی قبول کنیم، که او سخنی جز آنچه را که خامنه‌ای می‌گوید را طوطی وار تکرار نمی‌کند، می‌توان بدلایل شکل‌گیری تحریم‌ها به میزان کنونی و رفتار‌های خصمانه کشور‌های جهان با دولت و حکومت ایران را بخوبی پی برد. هم اکنون:
الف – بنا به گزارش “بلومبرگ” هم اکنون در سنای آمریکا لایحه‌ای مطرح است که در آن :”هر گونه لغو تحریم‌ها موکول به این است که وزارت خزانه‌داری آمریکا گواهی کند که دولت ایران تمام زندانیان سیاسی را آزاد کرده است، در حال حرکت به سمت یک انتخابات آزاد و دموکراتیک است و از حقوق بشر و آزادی‌های کلیه شهروندان ایران، از جمله زنان و اقلیت‌ها، دفاع می‌کند”. به عبارت دیگر رفع تحریم‌ها به زمانی موکول می‌گردد که دیگر چیزی بنام جمهوری اسلامی در ایران وجود نداشته باشد، چه تحقق هر یک از این شرایط به معنی نفی عملی جمهوری اسلامی بشکل کنونی آن است.
ب- دولت اسرائیل از طریق فشار لابی‌های خود، مصوبه‌ای را در سنای آمریکا به رأی مثبت ٩٩ تن از ١٠٠ به تصویب رساند که در صورت حمله‌ی اسرائیل به ایران دولت آمریکا نیز باید به کمک آن کشور بشتابد که: ” تأکید می‌ورزد که اگر دولت اسرائیل ناگزیر شود در مقام دفاع مشروع از خود در مقابله ی با برنامه‌ی تسلیحات هسته‌ای ایران دست به اقدام نظامی بزند، دولت ایالات متحده در کنار اسرائیل خواهد ایستاد و مطابق قوانین ایالات متحده و مسئولیت کنگره که برآمده از قانون اساسی است اجازه استفاده از قوای نظامی، و حمایت‌های دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی برای دولت اسرائیل را در دفاع از سرزمین، مردم و حق وجود خود فراهم خواهد ساخت”.
ج- سایر دولتهای جهان هم که سر دمداران جمهوری اسلامی قصد دارند نظام‌های مستقر در کشورشان را “به لطف خداوند بزرگ” نابود نموده، و “نظام اسلام رسول الله” را جانشین آن نمایند، هر یک بنحوی بر سر خوان یغمائی که نظام اسلامی از سرمایه ملی ایرانیان گشوده است، نشسته و به تاراج می‌برند. چین میلیارد‌ها دلار پول ایران را بالا کشیده و به کسی هم جوابگوی نیست، روسیه برای راه اندازی نیروگاه بوشهر تا کنون چندین برابر قیمت اولیه آن را دریافت داشته آست و اتمام آن را به آینده‌ای نامعلوم محول نموده، و کشورهائی چون هند و پاکستان هم بهای نفت در یافتی را با فروش مواد غذایی مسموم می‌پردازند.
اکنون که به زودی آقای روحانی ریاست قوه مجریه را به دست می‌گیرد، بر عهده اوست که به قولهایی که در تبلیغات انتخاباتیش به مردم داده است عمل نموده و جلو یکه‌تازی‌های آقای خامنه‌ای مقاومت نماید. و همچنین آنان که به او کمک کردند که پیروز انتخاب گردد، و این امید را در مردم بوجود آوردند که او سیاستی دیگری در پیش خواهد گرفت، اگر کمترین صداقتی در گفتار خود داشته‌اند بایستی به او یاری رسانند تا شاید قادر گردد جلوخودسری‌های خامنه‌ای و اعوان و انصارش بایستد، چه این آخرین شانسی است که برای آنان باقیمانده است و مرد م ایران بار دیگر فریب وعده وعید‌های ملایان را نخواهند خورد

۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه

شعری زیبا، در وصف و نقد اسلام

ای مسلمین بدانید اسلامتان همین است
ایین جور و جهل است دین نفاق و کین است
اسلام دین زور است ایین مرگ و گور است
از لطف و مهر دور است با قهر و کین عجین است
کابوس خوف و خون است افسانه اش فسون است
عفوش فسانه گون است ذاتش دروغگین است
از راه راست گوید راهش ولی به گور است
پیوسته علم جوید علمش ولی به چین است
وقتی خداست قهار ارد پیمبرش قهر
وقتی خدا چنان است پیغمبرش چنین است
گوید فغان فغان از انکش مجیب خوانید
جوید امان امان از انی که تان امین است
دعوت به رستگاری وان با زبان شمشیر
این دین منجیان نیست این دین غاصبین است
در اقتدار شمشیر هنگام ضعف تزویر
راز بقای دین تان این بوده است و این است
شاد است زندگانی در ذات خویش و مذهب
تان ضد زندگانی است زیرا که غم گزین است
اسلام راستین تان خودکامه پرور امد
در رد دین تان این برهان راستین است
با پیر عقل گفتم کان اصل فتنه چبود
بنمود منبری را کان بیگمان همین است
اسلام بی ولایت قولی خلاف عقل است
چون بی نگین توان داشت نقشی که بر نگین است
پس گونه ای از اخوند باید به جای ماند
این مقتضای الشرع _ الانورالمبین است
اخوند کیست یا چیست بسیار از او ندانم
دانم که ذات خدعه ست دانم که عین کین است
افعی بود ندانم یا عنکبوت اما
دانم که زهرناک است دانم که دام کین است
خلقی نشسته دیدم بر گرد منبر او
گفتم ببین سلیمان با دیو همنشین است
پردازد او رسالات وان جمله در نجاسات
انکش به دیده ناید نسرین و یاسمین است
رندان شادخو را گوید هزار نفرین
خامان مرگجو را از او صد افرین است
با مرد و زن در اندم از همدلی زند دم
تیغش به زیر جامه ست سنگش در استین است
با وعده های شیرین جان ها کشد به اتش
زنبور دوزخ است او زهرش در انگبین است
لعنت کند بر ابلیس حال انکه خود به تلبیس
فربه تر ز شیطان ملعون تر از لعین است
مهرش جواز غارت سجاده نطع کشتار
داغ سیاه کاریست انش که بر جبین است
از کشته پشته سازد کین شیوه الهی ست
صد گونه خدعه یازد کین اقتضای دین است
هر جای کش گذاریست گویا که مرگزاری ست
زنهار از ان مکانی کو اندر ان مکین است
تا گرم باشدش نان سازد تنوری از جنگ
خار و خس تنورش جان های نازنین است
چشم شما گواه است کاخوند فتنه خواه است
بر چشم شک نشاید این چشمه یقین است
باری امان مجویید زین دام خوف و خون تا
اسلام در زمان است اخوند در زمین است
اری امان مجویید ای کاروانیان تا
اسلام در زمان است اخوند در زمین است
اری امان مجویید ای کاروانیان تا
این تیر در کمان است وین دزد در کمین است
یا علم کافتاب است یا دین که عین خواب است
حکمت اگر شناسید این حکم واپسین است

هشدار رئیس قوه قضاییه ایران در مورد سر بر آوردن اهل فتنه

صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران با هشدار در مورد "سر بر آوردن اهل فتنه سال ۸۸" گفت که چنین افرادی "اشتباه می‌کنند چرا که امت تفکرات این گروه را برنمی‌تابد."

به گزارش روابط عمومی قوه قضاییه ایران، آقای لاریجانی امروز دوم مرداد (۲۴ ژوئیه) خطاب به معترضان به نتایج اعلام شده دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و کسانی که "در جریان اصلاحات قائل به سکولاریزه شدن کشور و سیاست بودند" گفت که "تعرّب بعد از هجرت در ایران اسلامی ما جایی ندارد".

"تعرّب‌ پس‌ از هجرت‌" در اصطلاح فقهی نوعی گناه و به این معناست که‌ انسان‌ از روی قصد به جایی‌ برود که‌ در آنجا نتواند دین‌ خود را حفظ‌ کند و خود یا بستگانش از عمل به فرامین مذهبی باز بمانند.

سخنان رئیس قوه قضاییه، در ادامه اظهاراتی بیان می شود که در روزهای گذشته، در مورد امکان بازگشت منتقدان حکومت که در سال های اخیر و به ویژه بعد از انتخابات ۱۳۸۸ ناچار به ترک ایران شده اند در سطح رسانه ها منتشر شده است.

بسیاری از مدافعان رهبر جمهوری اسلامی، منتقدان به نتایج آن انتخابات را "اهل فتنه" یا "فتنه گر" می نامند.

روز گذشته غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، سخنگوی قوه قضاییه ایران نیز در پاسخ به سوال خبرنگاری در مورد احتمال فراهم شدن زمینه برای بازگشت ایرانیان مهاجر به دنبال تغییر فضای سیاسی کشور و روی کار آمدن رئیس جمهور جدید، گفته بود: "ما در دستگاه قضایی هیچ ایرانی که مرتکب جرم شده است را ممنوع‌الورود نمی‌کنیم... اما به محض اینکه وارد کشور شد، به اتهامات او رسیدگی می‌شود."

صادق لاریجانی در بخش دیگری از سخنان امروز خود، امکان ورود افرادی که به "دموکراسی غربی" و "تفکر سکولار" پای بند هستند به پست های حکومتی را هم منتفی دانسته و تاکید کرده است: "وضع سیاسی کشور به گونه‌ای نیست که مجال فعالیت های مدیریتی برای آنها باشد."

وی بدون توضیح بیشتر، به "تمام مسئولان و دست اندرکاران" هشدار داده که "در جهت گیری‌های سیاسی خود در مسیر اصلی انقلاب و اسلام گام بردارند و مسیر را اشتباه نروند، چرا که در غیر این صورت ملت ایران به آنان اجازه حرکت نخواهد داد".

ساعاتی پیش از انتشار سخنان آقای لاریجانی، "فراکسیون اصولگرایان" مجلس ایران با صدور بیانیه ای خطاب به حسن روحانی رئیس جمهور منتخب، به بیان "مبانی و معیارهای مورد نظر این فراکسیون برای دادن رای اعتماد به وزرای پیشنهادی" پرداخته و "فعال نبودن در فتنه و عدم جانبداری از فتنه‌گران" را جزو شرایط لازم برای وزرای دولت حسن روحانی رئیس جمهور منتخب دانسته بود.

فراکسیون اصولگرایان، نام یکی از دو فراکسیون اصلی جناح اصولگرا در مجلس نهم است که نسبت به فراکسیون رقیب اصولگرا، به نام "رهروان ولایت"، اعضای کمتری دارد.

مراسم تحلیف آقای روحانی روز ۱۳ مرداد در مجلس ایران برگزار خواهد شد و طبق قانون، رئیس ‌جمهور باید حداکثر تا دو هفته پس از آن، کابینه‌ خود را به مجلس معرفی کند.

گفته می شود که آقای روحانی قصد دارد فهرست وزیران پیشنهادی را در همان روز تحلیف به مجلس ارائه کند تا کار گرفتن رأی اعتماد و شروع به کار دولت زودتر انجام شود.