۱۳۹۲ آبان ۱۶, پنجشنبه

مبانی سه‌گانه‌ هویتی نظام: تنفر، تحقیر و اعدام

اعدام‌ها هر روز به مردم یادآوری می‌کنند که مشتی جلاد بر آن‌ها حکم می‌رانند



اعدام روش حذفی حکومت در برابر اموری است که روش مواجهه‌ی انسانی با آن‌ها را نمی‌داند. حکومت ابزار دیگری غیر از اعدام برای ارعاب عمومی و کنترل شرایط ندارد و به خاطر اعدام‌ها، جامعه‌ مدام در ترس زندگی می‌کند
سه ویژگی بیش از همه جمهوری اسلامی را در میان دیگر رژیم‌های سیاسی دوران معاصر شاخص می‌سازد: اعدام، دشمنی با غرب و حجاب اجباری که به طور سازمان یافته اجرا می‌شوند. روز و هفته‌ای نیست که از یکی از این سه خبری نشنویم. ماشین اعدام حکومت در یک سال گذشته به طور متوسط روزانه دو نفر را به قتل رسانده است و شتاب اعدام‌ها در دولت روحانی آن‌چنان افزایش یافته که در هفته‌ی اول نوامبر ۲۰۱۳ به متوسط روزی ۵ نفر رسیده است. 
دستگاه‌های عریض و طویل تبلیغاتی حکومت به طور بیست و چهار ساعته تخم تنفر و دشمنی با غرب و بالاخص ایالات متحده می‌کارند. و حجاب اجباری نیز خود را به صور متفاوت در رسانه‌ها و فضاهای عمومی و مدارس و دانشگاه‌ها به رخ همگان می‌کشاند. این سه آن قدر با حیات رژیم جمهوری اسلامی گره خورده‌اند که اگر روزی از صحنه حذف شوند دیگر چیزی از ویترین جمهوری اسلامی باقی نمی‌ماند.  
هر گاه حکومت احساس کند یکی از این سه در معرض خطر یا در حال تضعیف است همه‌ی نیروها بسیج می‌شوند تا آن را سرپا نگاه دارند، مثل موج جدید ضد آمریکایی پس از مذاکرات نیویورک در سپتامبر ۲۰۱۳ یا موج فزاینده‌ی اعدام‌ها پس از روی کار آمدن دولت روحانی و مانوورهای گشت ارشاد در طول سال تا مبادا مردم فراموش کنند که حکومت عوض نشده است.  
هویت سه گانه
هر یک از این‌ها بخشی از هویت این نظام را به خوبی آشکار می‌سازند: 
۱- اعدام روش حذفی حکومت در برابر اموری است که روش مواجهه‌ی انسانی با آن‌ها را نمی‌داند و نمی‌خواهد فرا گیرد (مثل حبس ابد برای مجرمان خطرناک یا برداشتن حکم اعدام از مجازات قاچاقچیان مواد مخدر)،  
۲- حجاب اجباری خصلت زوربازویی/کنترلی/مردسالارانه‌ی حکومت است در برخورد با زنان و آن‌ها را با تحقیر و محدودیت رام ساختن، و 
۳- دشمنی با غرب روش فرافکنی مشکلات داخلی و انداختن آن‌ها بر گردن دیگران.
این سه با یکدیگر نیز ربط وثیق دارند: اعدام حجابی است برای زشتی‌های خود نظام و مقامات، حجاب دشمنی با غرب را با تحقیر زنان و معرفی توهمی آن‌ها به عنوان حافظان هویت دینی تجسم می‌بخشد، دشمنی با غرب موجب فراموش شدن برخی جنبه‌ی انسانی و مداراجویانه‌ی سنت‌های ایرانی است، و برپا کردن دار برای کشتن ناهم‌رنگ‌ها و مجرمان.  
اعدام‌ها چه می‌کنند؟
از دل اعدام‌ها جامعه‌ای افسرده و دل مرده ساخته و پرداخته می‌شود، جامعه‌ای که مدام در ترس زندگی می‌کند. مردمی که روز خود را با اخبار حلق آویز کردن هم‌نوعان‌شان یا دیدن این مراسم در خیابان و میدان آغاز می‌کنند نمی‌توانند سرزنده و شاد باشند. هم‌چنین اعدام‌ها هر روز به مردم یادآوری می‌کنند که مشتی جلاد بر آن‌ها حکم می‌رانند و قرعه ممکن است روز دیگر به نام آن‌ها بیفتد و بنابراین باید حواس‌شان را جمع کنند تا مبادا سروکارشان با جلادان نیافتد.
تشدید وخامت اوضاع اقتصادی نیز حکومت را به صرافت اعدام‌های بیشتر برای عدم تبدیل نارضایی به اعتراض عمومی انداخته است. در شرایطی که حکومت حدود ۵۰ درصد کسری بودجه دارد و تورم ۴۰ درصد دمار از روزگار دو سوم جمعیت که زیر خط فقر زندگی می‌کنند در می‌آورد حکومت ابزار دیگری غیر از اعدام برای ارعاب عمومی و کنترل شرایط ندارد.   
دشمنی با غرب چه می‌کند؟
تنفر و دشمنی با غرب از انسان ایرانی موجودی دوگانه و دورو می‌سازد که در عین ستایشی که برای غرب و پیشرفت‌هایش دارد، تلاش می‌کند بدان مهاجرت کند و از آزادی‌ها و امنیت و رفاه جوامع غربی برخوردار شود باید بی‌خود و بی‌جهت به دنیای توسعه یافته که در همه‌ی زمینه‌ها گام‌های بلندی برای کرامت انسان برداشته فحاشی کند. دشمنی با غرب انسان‌ها را بدان‌جا رسانده که شعار بی‌معنی و ضد انسانی «مرگ بر آمریکا» را شعار متفکرترین انسان‌ها معرفی می‌کنند  
حجاب اجباری چه می‌کند؟
حجاب اجباری تنها پوشاندن بدن زنان بجز صورت و دست‌ها نیست. حجاب اجباری یعنی کنترل شبانه روزی بدن زنان و ایجاد دغدغه برای مردان آن‌ها (قیم زنان در شریعت) که مواظب باشند این امر نقض نشود تا سروکار آن‌ها با قوای شبه نظامی و انتظامی و نظامی نیفتد. حجاب اجباری یعنی سلب امنیت دائمی. حتی کسانی که خود به حجاب باور دارند در این شرایط امنیت ندارند چون ممکن است حجاب آن‌ها مورد نظر محتسبان حکومت نباشد و تذکر دریافت کنند یا بازداشت شوند.
جامعه‌ی طراز مکتب
از دل این سه وِیژگی قرار است جمعیتی بیرون داده شود که به راحتی می‌تواند در خیابان به تماشای حلق آویز کردن دیگر انسان‌ها به تماشا بنشیند یا بایستد، خواهر و مادرش را خون آلود در چنگ بسیجیان و نیروی انتظامی ببیند تا احکام شرع را اجرا کنند و صدایش هم در نیاید و بعد در خانه قربانی را سرزنش کند که «چرا اون‌جوری اومدی بیرون تا بهت گیر بدن؟» و خود را بهترین و هوشمند‌ترین ملت دنیا حساب کند و همه‌ی مشکلات خود را به حساب دیگران بگذارد.
بخش اعظمی از جامعه‌ی ایران متوجه نیستند که این سه در واقع یک روش آموزشی و ره‌یافتی برای پرورش یک ملت تازه و نوین بر اساس مکتب اسلام‌گرایی است: پرورش کسانی که برای یک ساندیس یا کیک می‌توانند لاطائلاتی مثل مرگ بر آمریکا بگویند، کسانی که برای کسب شغل حاضرند چادر سیاه بر سر کنند، و کسانی که حاضرند عدالت را در چهره‌ی جلاد تماشا کنند. جامعه‌ی اسلامی‌ای که روحانیون شیعه و اسلام‌گرایان به ایرانیان وعده می‌داده‌اند دقیقا چنین جامعه‌ای است.
تا جمهوری اسلامی هست این سه ویژگی با حکومت خواهند بود. کسانی که این حکومت را اصلاح‌پذیر می‌دانند باید به کسانی که آن را اصلاح ناپذیر می‌دانند توضیح دهند که چگونه ممکن است رژیم از این سه ابزار بقای خود دست بردارد و اصلاح‌طلبان چگونه می‌خواهند این سه را با روش‌های تدریجی خود کاهش داده و حذف کنند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر