یک حکومت ملی به جای نرمش در برابر بیگانگان- تحت فشار تحریمها و خالی شدن خزانه- در برابر مردم کشور خود نرمش نشان میدهد. خمینی و خامنهای هرگز در برابر مطالبات عمومی مردم ایران نرمش نشان ندادند
آن دسته از منتقدان جمهوری اسلامی که مخالف براندازی آن هستند در دو سال اخیر- پس از آن که از جنبش سبز نا امید شدند- تلاش کردهاند جمهوری اسلامی را یک حکومت ملی در عین استبدادی بودن نشان دهند. آنها از مداخلهی این حکومت در امور دیگر کشورها مثل لبنان، سوریه و عراق دفاع میکنند یا حداقل در این حوزهها انتقادی از رژیم نمیکنند اما مداخلهی کشورهای غربی در این مناطق را امپریالیسم و سلطه طلبی میخوانند.
طرفداران جمهوری اسلامی نیز همیشه این حکومت را تنها حکومت ملی و بهترین آنها میدانستهاند. آنها معتقدند که پیش از جمهوری اسلامی همهی دولتها به ملت ایران خیانت کردهاند و خدمت از ۲۲ بهمن ۵۷ آغاز شده است. طرفداران برنامهی هستهای و مداخلهی نظامی در امور داخلی دیگر کشورها نیز این امور را مایهی افتخار و غرور ملی معرفی میکنند.
آن دسته از منتقدان جمهوری اسلامی که با براندازی آن مخالفاند مخاطبان خود را به دوران پهلوی ارجاع میدهند که آن حکومت نیز استبدادی بود اما دغدغههای ملی داشت. برای نمایش ملی بودن حکومت جمهوری اسلامی نیز به علی خامنهای این اعتبار را میبخشند که در برابر غرب سلطه طلب مقاومت کرده و برنامهی هستهای را به پیش برده است. همچنین ثبات قبرستانی امروز ایران را در برابر وضعیت سوریه یا مصر وجهی از اقتدار حکومت میشمرند و نمیخواهند دستی به ترکیب امنیتی موجود در کشور بخورد.
اما این تصویر تا چه حد با واقعیات همخوانی دارد؟
نقض منافع و امنیت ملی
موارد نقض منافع و امنیت ملی ایران در دوران جمهوری اسلامی بیشمارند، از جمله:
۱) امنیت در دنیای امروز رابطهی مستقیمی با توسعهی پایدار، متوازن و همه جانبه یافته است. حکومتی که در برابر این توسعه مانع ایجاد کند در واقع مبانی امنیت ملی را مخدوش میسازد.
۲) سرکوب مدام اقوام و مذاهب و گروهها که شرایط را برای تجریهی کشور در صورت سست شدن حاکمیت فرهم میکند. مهم ترین عامل برای تجزیه طلبی در ۳۵ سال گذشته نحوهی ادارهی کشور بوده است و نه مطالبات اقوام و مذاهب کشور. جمهوری اسلامی قهرمان تجزیه طلبی در ایران است اما مخالفان براندازی آن منتقانشان را تجزیه طلب میخوانند
۳) مورد تهدید قرار دادن امنیت ملی به واسطهی دشمنی با ایالات متحده و مدعای ریشه کنی اسرائیل از منطقه.
۴) تخریب منابع طبیعی و محیط زیست مثل دریاها، دریاچهها، و جنگلهای کشور.
۵) تخریب ظرفیت ملی برای استخراج و بهره برداری از منابع طبیعی مشترک با دیگر کشورها به واسطهی برهم زدن روابط با دیگر کشورها و اعمال تحریمها به خاطر برنامهی پنهانی غنی سازی هستهای.
۶) قرارداد با چین برای سپرده گذاری درامدهای ملی بدون حق برداشت از حسابهای مربوطه \س از اعمال تحریمهای غرب
نقض هویت ملی
هویت ملی مردمان یک کشور در آیینها، هنر و ادبیات، رسوم و نهادهای آن جامعه تبلور مییابد. حکومت جمهوری اسلامی ۳۵ سال است که موسیقی ملی، هنر ملی (مثل رقص و نقاشی)، ادبیات ملی، جشنهای ملی (مثل چهارشنبه سوری یا مهرگان)، زبانهای ملی، و دیگر آیینهای ملی را یا تعطیل کرده یا تحت فشار قرار داده است. به جای همهی اینها نیز آیینها و رسوم مذهبی ایدئولوژک نشانده شده است تا هویت جدیدی با مهندسی فرهنگ ساخته و پراخته شود.
کدام حکومت ملی در دنیا با ذخائر ملی خود چنین میکند؟ آیا انگلیسیها حاضرند آثار شکسپیر یا آمریکاییها حاضرند آثار مارک تواین را سانسور یا ممنوع الانتشار سازند؟ ایا اسپانیاییها حاضرند رقص فلامینگو یا آلمانها و اتریشیها رقص والس را ممنوع سازند؟ کدام رمان نویس فرانسوی یا انگلیسی کتابهایش پشت میز سانسور یکی از بسیجیهای حکومت که در اارهی کتاب کار میکند خاک میخورد؟ امکان انتشار مجموعه آثار ایرج میرزا و صادق هدایت از معاصران یا عبید زاکانی از کلاسیکهای ادبیات فارسی در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی وجود ندارد.
جمهوری اسلامی به جای همهی اینها روحانیت و برنامهی هستهای را به عنوان عناصر هویت ملی قرار داده است و تلاش میشود به دنیا نیز همین امور فروخته شود. روحانی در یادداشتی که در روزنامهی واشینگتن پست نوشته (۲۰ سپتامبر ۲۰۱۳) برنامهی اتمی را به عنوان وجهی مهم از هویت ملی ایرانیان عرضه میکند. بنابر این تا قبل از شروع این برنامه ایرانیان هویت ملی نداشتهاند یا بخش مهمی از آن مفقود شده بوده است.
استبدادی و غیر ملی
مردم کرهی جنوبی و چین چند دهه استبداد حکومتهای نظامیان و کمونیستی را تحمل کردند اما در کنار استبداد حکومتی توسعهی اقتصادی را به دست آوردند. به همین دلیل امروز مردم کرهی جنوبی و چین علی رغم تجربهی استبداد به کشور خود حس خوبی دارند و حکومت های مربوطه را حکومت ملی اما استبدادی میدانند. این وضعیت را با ایران مقایسه کنید. مردم ایران انقلاب، جنگ و ۳۵ سال استبداد خشن روحانیت و سپاه را تحمل کردهاند و امروز کشورشان ورشکسته است. آنها چگونه میتوانند حس خوبی نسبت به وضعیت کشور خود داشته باشند؟ به همین دلیل اکثر ایرانیان در یک مقطع از زندگی خود به فکر خروج از کشور و رها کردن خانه و شهر خود میافتند، چه به این کار موفق شوند یا نشوند. استبداد ایرانی بالاخص نوع جمهوری اسلامی آن ملی نبوده است چون شهروندان کشور چنین احساسی نسبت بدان ندارند. جام زهر و نرمش قهرمانانه
یک حکومت ملی به جای نرمش در برابر بیگانگان- تحت فشار تحریمها و خالی شدن خزانه- در برابر مردم کشور خود نرمش نشان میدهد. خمینی و خامنهای هرگز در برابر مطالبات عمومی مردم ایران نرمش نشان ندادند. خمینی وقتی قطعنامهی ۵۹۸ را پذیرفت که کشور در حال ورشکستگی بود و دیگر نمیشد حتی نظام را با امکانات موجود اداره کرد.
خامنهای حتی در برابر بیش از دو بار رای بالای بیست میلیونی خاتمی نرمشی نشان نداد و اصلاحاتی را که دولت خاتمی و مجلس ششم به دنبال آن بودند با قوای قهریه ناکام گذاشت. خمینی جام زهر را در برابر فشار خارجی سر کشید و خامنهای از نرمش قهرمانانه در برابر دول خارجی که همیشه آنها را دشمن میپنداشته سخن میگوید. چنین حکومتی تا چه حد میتواند ملی باشد؟ پرسش این است که چگونه بخشی از نیروهای مخالف حکومت ادعا میکنند در برابر بیگانه حاضرند برای حفظ این حکومت بجنگند.
آزادی چند گروگان سیاسی
آزادی چند زندانی سیاسی در ۲۷ شهریور ۱۳۹۲ درست زمانی انجام گرفت که هیات ایرانی برای مذاکرات در نیویورک کشور را ترک میکرد. حکومتی که اسیران سیاسی خود را برای دادن پیام به بیگانگان-این که دوران تازهای در ایران آغاز شده- آزاد میکند تا چه حد ملی است؟ در ضمن جمهوری اسلامی با آزادی این یازده یا دوازده تن تا چند روز بعد از آن جای آنها را در زندانها پر میکند. در دوران خاتمی هرگاه قرار بود رئیس دولت در مجامع جهانی حضور پیدا کند افرادی را بازداشت میکردند یا روزنامههایی را میبستند تا به طرف خارجی بگویند قدرت در ایران در دست کیست و آنها باید با کدام طرف سخن بگویند.
در دورهی احمدی نژاد نیز در اکثر دورههایی که وی میخواست در سازمان ملل حضور پیدا کند امریکاییها یا ایرانی-امریکاییهای گروگان گرفته شده آزاد میشدند. در سال ۹۲ حکومت در آستانهی این سفر چند تن از گروگانهای ایرانی خود را آزاد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر