شاید یکی از بهترین توصیفها برای نوع رابطهی رژیم جمهوری اسلامی با مردم ایران و جهان «رابطهی انگلی» باشد. رژیم استبدادی و شبه توتالیتر جمهوری اسلامی نه تنها در داخل کشور حیات انگلی دارد و از منابع کشور بدون عرضهی هیچ گونه خدماتی (البته بجز امنیت قبرستانی) به جامعه بهرهمند میشود در عرصهی بین المللی نیز زندگی انگلی دارد. این رژیم نه تنها باری از روی دوش شهروندان ایرانی و مردم دیگر کشورها بر نمیدارد بلکه آنها را در معرض مخاطره قرار میدهد.
جمهوری اسلامی علی رغم ناسزاهایی که به کشورهای غربی نثار می کند در ۳۵ سال گذشته یک حیات انگلی نسبت به کشورهای غربی نیز داشته است. تنها در این مورد تحقیق کنید که مردم کشورهای غربی و خاورمیانه غیر از منابع طبیعی ایران (که متعلق به تک تک شهروندان ایرانی است) و بهرهای که از میراث فرهنگی، و فرهنگ و هنر امروز شهروندان ایرانی مستقل از حکومت میبرند (و حکومت در پی تخریب آن بوده است) چه منفعتی بجز ترور و خشونت و نفرت از حکومت این کشور بردهاند. بهرهی جمهوری اسلامی از کشورهای غربی چه بوده است؟
قدردان نیستند
این رژیم از سویی منابع طبیعی کشور را به کشورهای غربی میفروخته، از سوی دیگر مخالفان خود در این کشورها را ترور میکرده، و در عین حال از این کشورها تکنولوژی لازم برای ساخت سلاحهای کشتار جمعی از جمله سلاح اتمی وارد میکرده است. واردات مواد غذایی و دارو در مقابل صادرات مواد غذایی و فرش بخشی از معاملات میان ایران و کشورهای غربی است که مستقل از حکومت قابل انجام است و حکومت بیشتر برای این روابط مشکل ایجاد کرده تا آنها را تسهیل کند.
غیر از این، غرب برای مقامات جمهوری اسلامی محلی برای ذخیره کردن منابع غارت کرده از مردم و اعزام فرزندان برای تحصیل با منابع دولتی و محلی برای معالجات پزشکی و تفریحات مقامات و خانوادههای آنهاست. توطئهی توهمی غرب نیز محملی بوده برای سرکوب مخالفان. با در نظر گرفتن این نکات، مقامات جمهوری اسلامی باید قدردان کشورهای غربی باشند و نه مبلغ نفرت از آن.
تنها راه برای گریز از خطر، قطع رابطه
بدین ترتیب، از رابطهی جمهوری اسلامی با غرب عمدتا این مقامات جمهوری اسلامی هستند که بیشتر برخوردار می شوند و نه تودهی مردم و حتی نه دول و ملل غربی. ممکن است در مقطعی اراذل و اوباش بیت به سفارت بریتانیا حمله کرده و آن را مثل مغولان مورد تاراج و تخریب قرار دهند اما چند ماه بعد از این در خفا اظهار پشیمانی کرده می خواهند روابط را بهبود بخشند. قطع روابط تنها به ضرر مقامات است و نه اکثریت مردم چون بخشی از آنها که با دنیا ارتباط دارند میتوانند با رفتن به دیگر کشورها کارهای کنسولی خود را انجام دهند. اما اکثریت مردم ایران توان مالی سفر به خارج را ندارند.
در جانب تجار نیز عمدهی تجارتها توسط آقازادهها و دستگاههای تحت مدیریت رهبر و سپاه انجام می شود و نبود این روابط ضرر چندانی به مردم کوچه و بازار یعنی کسانی که زیر خط فقر زندگی میکنند (حدود ۷۰ درصد جمعیت کشور) نمی زند. کاری که همه کشورهای دمکراتیک دنیا ۳۵ سال پیش باید انجام می دادند اقداماتی است که ایالات متحدهی آمریکا از سالها پیش و کانادا در یک سال اخیر انجام داده است: قطع روابط سیاسی و بعد قطع روابط تجاری با رژیمی یاغی، جاه طلب، مبلغ تنفر و تبعیض و در عین حال طلبکار و خطرناک.
قابل همکاری نیستند
با رژیمی که توسط یک حزب پادگانی با بسیج اراذل و اوباش برای ارعاب عمومی اداره میشود کاری بهجز تحریم و قطع روابط نمیتوان انجام داد. عدم معامله و فقدان روابط با یک کشور حق هر ملت و دولتی است و هیچ ربطی به حقوق بشر ندارد. قطع رابطه امکان خطر جنگ را نیز که جرقهی آن میتواند با عملیات تروریستی جمهوری اسلامی زده شود کاهش دهد.
مذاکرات اتمی در سالهای اخیر نیز فقط به کار مقامات رژیم برای نمایش دیپلماسی در داخل کشور و وانمود کردن عزت و اقتدار در این مذاکرات میآید و غیر از این به هیچ نتیجهای نرسیده و نمیرسد (نگاه کنید به اظهارات مدیر کل آژانس مبنی بر دور باطل بودن مذاکرات با ایران، بخش فارسی دویچه وله، ۱۳ خرداد ۱۳۹۲) آنها که امید دارند رژیم خامنهای روزی بر سر عقل بیاید آب در هاون میکوبند. علی خامنهای و نزدیکانش با بحران و تنش زندگی می کنند و اهل تنش زدایی نیستند.
نزدیکترین عنصر امنیتی به خامنهای یعنی دبیر شورای امنیت ملی کشور در شش سال گذشته میگوید که رژیم به دنبال رفع تهدید است و نه رفع تنش. خامنهای پس از اجرای تحریمها از اقتصاد مقاومتی و فرهنگ مقاومتی سخن می گوید و نه مصالحه و توافق. رژیم جمهوری اسلامی در ۳۵ سال گذشته با ریزش نیروهای عملگرا بیشتر به سمت یاغیگری حرکت کرده تا به سمت مصلحت اندیشی و عقلانیت. آمدن روحانی در عمل چیزی را تغییر نخواهد داد چون تصمیم گیر نهایی علی خامنهای و سپاه است.
طلبکاری و قربانی نمایی
در روابط متقابل با کشورهای غربی، دیگران به هرگونهای که عمل کنند مورد اعتراض مقامات حکومتی و دولتی هستند. اگر با حکومت به احترام برخورد کنند و خواهان مذاکره باشند این رفتار به ترس آنها از عظمت جمهوری اسلامی و قدرت تهدید آن در منطقه تفسیر میشود و اگر زبان به تهدید بگشایند سلطهجو و مستکبر معرفی میشوند.
نحوهی مواجههی مقامهای جمهوری اسلامی با کشورهای غربی از موضع طلبکاری و قربانی نمایی است در حالی که در عین حال مدعی مدیریت جهانی و قدرت بلامنازع نیز هستند. در مواردی خود را به موش مردگی میزنند و در مواردی دیگر به هیئت سلطان جنگل ظاهر میشوند. به عنوان نمونه نهادهای مدنی قلابی و دولت ساخته را در مجامع بین المللی شرکت میدهند و اگر با آنها به صورت نهاد مستقل برخورد نشود یا مسائل و مشکلات نهادهای مدنی در حوزههای کارگری، وکلا، نویسندگان و مانند آنها مطرح شود شاکی میشوند. به نهادهای بین المللی و نمایندگان آنها توهین میکنند (نگاهی بیاندازید به سخنان محمد جواد لاریجانی مسئول سفید نمایی در حوزهی نقض حقوق بشر) و در عین حال از آنها تایید رفتارهای خود را میطلبند.
بهترین روش برای پایان دادن به این طلبکاری و قربانی نمایی قطع همه جانبهی روابط است. قطع رابطه قربانی نمایی را به یک لطیفه تبدیل میکند. حتی به شهروندان غربی باید توصیه شود که از سفر به ایران خودداری کنند چون در سالهای گذشته ربوده شده و به عنوان ابزار توجیه نظریهی توطئه مورد معامله قرار گرفته و میگیرند.
هنوز دیر نیست
وجود رابطه میان دولت و حکومت جمهوری اسلامی با دیگر کشورها منافعی برای کشور دارد اما با سیاستهای تنشزا، جاهطلبانه و تنفر- محوری که جمهوری اسلامی در پیش گرفته به نقطهای رسیدهایم که ضررهای این رابطه برای مردم دنیا و مردم ایران بیش از فوائد آن است. جمهوری اسلامی در پی شکل دادن به هستههای تروریستی در کشورهای اروپایی و آمریکا بوده است تا در صورت تهدید نظامی یا نیاز به وادار کردن غربیها به تن دادن به خواستههای خود از آنها استفاده کند. این هستهها امروز در آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین [موجود] هستند.
کشورهای اروپایی به تدریج دارند به این نکته میرسند. تروریسم اسلامگرایان به تدریج دارد چشم مردم و مقامات کشورهای غربی را باز میکند و گوش آنها برای شنیدن سخنان مخالفان رژیم بازتر میشود. شاید دو یا سه سال پیش امکان برگزاری نشست مخالفان در محل پارلمان یکی از کشورهای اروپایی تصور نمیشد اما این دولتها دارند طرف واقعی گفتگو را پیدا میکنند.
داروی توهم زدایی
قطع رابطهی همه جانبه روشی کم هزینه برای توهمزدایی از جاهطلبان اسلامگرا است. آنها در دنیای منزوی خود پی خواهند برد که در عالم واقعی زندگی نمیکنند و جاهطلبیهایشان برای تاسیس امپراطوری اسلامی به جایی نمیرسد. همچنین آنها در انزوا کمترین خطر را برای عالم بیرون خواهند داشت. کرهی شمالی علی رغم تهدیدات نظامی و هستهای امروز خطر تروریستی برای دنیا محسوب نمیشود چون در انزوا قرار گرفته است.
برخی مخالفان سیاست خارجی دول غربی ممکن است بگویند در این حال چه بر سر مردم میآید. پاسخ این است که مگر بسیاری از ضد امپریالیستها نمیگفتند و نمیگویند غربیها به دنبال «کلنگی کردن» ایراناند و مردم ایران نیازی به کمک خارجی برای رفع استبداد ندارند و بدون دخالت از بیرون میتوانند از پس مشکلاتشان بر آیند. آن دسته که این سوال را مطرح میکنند و گرایش ضد امپریالیستی نیز ندارند میتوانند به این نکته بیندیشند که روابط غربیها با دولت بیشتر حکومت را منتفع میسازد تا مردم را. همچنین شرایط انزوا ممکن است این امکان را به مردم بدهد که بدون متهم کردن دیگران مشکلات را ناشی از داخل بدانند و خود را از شر حکومت سیاه خود خلاصی دهند.
ویرانههای امپراطوری اسلامی
طرفه اینجاست که حکومتی که در دنیا حیات انگلی دارد و سهم قابل توجهی در تولید فکر و دانش و کالا و خدمات در دنیا ندارد (بجر تولید تنفر و تبعیض) میخواهد امپراطوری اسلامی نیز بنا کند. بهترین راه برای مسدود ساختن جاه طلبیهای مقامات جمهوری اسلامی نیز قطع رابطه با این کشور است تا امپراطوری خود را در محدودهی مرزهای ایران بنا کنند، یعنی تحصیل حاصل (کاری که قبلا کرده و محصولات و نتایجاش روشن است). تنبیه حکومتهای سلطه جو نه دخالت نظامی بلکه انزوای بین المللی است.
مقامهای جمهوری اسلامی همواره تحریمهای بین المللی و قطع روابط را مایهی خیر و برکت برای کشور دانستهاند. کشورهای غربی باید برای نشان دادن حسن نیت این خیر و برکت را بیش از پیش به آنها اعطا کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر