تفاخر مقامهاى قضايى و انتظامی به استفادهى هرچه بيشتر از مجازات اعدام براى كنترل جامعه، در واقع نشان از عجز روزافزون جمهوری اسلامی دارد
در اين مقاله دربارهى اعدامهاى زنجيرهاى بهطور اعم صحبت ميكنم و به شايعهى بسيار محتمل كه اعدامهاى سياسى به كرات در ميان اعدامهاى جنایی پنهان ميشود كارى ندارم چرا كه آن بحث ديگرى است.
رهبر جمهورى اسلامى در مواضع رسمى خود به پايههاى علوم جامعه شناسى و روانشناسى لگد ميزند و اين علوم را بهخاطر غربى بودن و ماديگرايى باطل ميخواند.
خارج از حيطهى رهبرى و ياران با بصيرت او، اصولى وجود دارد كه اشخاصى كه حتى بارقهی باريكى از عقل و دانش به ذهنشان تابيده، با متخصصان و روشنفكران در اين اصول متفق القول هستند.
يكى از موضوعاتى كه در علوم جامعه شناسى و روانشناسىِ به اصطلاح غربى در بارهى آن اتفاق نظر وجود دارد موضوع خشونت است.
اگر از کسی بپرسید که آیا استفاده از اعدام برای رسیدن به اهداف عالی مجاز است به احتمال زیاد پاسخ منفی خواهد بود مگر اینکه آن شخص در مکتب شیعهی ولایی به فیض رسیده باشد یا سخنان رهبر را در باب ابطال علوم انسانی شنیده باشد.
متخصصان علوم انسانی، روشنفکران و عامهی مردم بر این باورند که استفاده از اعدام برای حل معضلات اجتماعی راهیاست نادرست و بینتیجه و غیرانسانی. هدف علوم انسانی این است که استفاده از خشونت را به حداقل برسند و راههایی معقول و موثر برای حل مشکلات جوامع انسانی بیابد. یکی از اولین قدمها در این راه عبارت است از محو مجازات اعدام.
با این حال در اوضاع بحرانی که جمهوری اسلامی برای جامعهی ایران درست کرده، هر روز بیشتر از پیش از مجازات اعدام برای کنترل جامه استفاده میشود. کشیدن خط ابطال بر علوم انسانی توسط رهبری به قوهی قضاییه و نیروی انتظامی پشتگرمی میدهد که هرچه بیشتر از روشهای انسانی فاصله بگیرند و از روشهای وحشیانه یا به قول خودشان اسلامی برای کنترل جامعه استفاده کنند.
هر روز میتوان شاهد مسؤولانی بود که با تفخر دربارهی موج اعدامها سخنوری میکنند و هیبت عدالت اسلامی را به رخ مردم میکشانند.
هر روز میتوان شاهد مسؤولانی بود که با تفخر دربارهی موج اعدامها سخنوری میکنند و هیبت عدالت اسلامی را به رخ مردم میکشانند.
غافل از اینکه افزایش خشونت و اعدامها نشاندهندهی عجز روز افزون نظام و شکست نهایی جمهوری اسلامی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر