خامنهای میگوید: «من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدامی که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد بعد از ۱۵۰ میلیون انجام بگیرد.» سیاست خامنهای، فقر و بیکاری بیشتر به ارمغان میآورد.
حدود دو سال است که رهبر جمهوری اسلامی به هر مناسبتی که بیابد و به تناوب در باب افزایش جمعیت سخن می گوید. او در دیدارهای خود با مقامات دولتی و بالاخص زنان فقط بر یک مطلب در قلمرو جمعیتی کشور تاکید دارد و آن این احساس خطر است که رشد جمعیت کشور کاهش یافته و در سالهای آینده جمعیت سالمندان کشور افزوده خواهد شد: «مساله تکثیر نسل و جلوگیری از کاهش جمعیت جوان کشور، یک مساله حیاتی است و باید بطور جدی دنبال شود.» (علی خامنهای، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳): «کشور ما با ظرفیّت طبیعی و با ویژگی جغرافیای سیاسی خود احتیاج دارد به یک جمعیّت بیشتر.» (۸ ابان ۱۳۹۲) البته خامنهای اصولا در مورد دیگر مسائل جمعیتی کشور مثل آموزش عمومی، بهداشت، محیط زیست، سالم سازی محیط از حیث زمینههای ارتکاب به جرم، احساس رضایت از زندگی، ورزش عمومی و چترهای حمایتی ساکت است و توجهی به این موضوعات ندارد.
علی خامنهای در مورد ضرورت تغییر سیاست کنترل جمعیت و اهمیت افزایش رشد آن می گوید: «بررسيهاي علمي و كارشناسی نشان ميدهد كه اگر سياست كنترل جمعيت ادامه پيدا كند، به تدريج دچار پيری و در نهايت كاهش جمعيت خواهيم شد، بنابراين مسئولان بايد با جديت در سياست كنترل جمعيت تجديد نظر كنند و صاحبان رسانه و تريبون از جمله روحانيون در جهت فرهنگ سازي اين موضوع اقدام كنند.» (کیهان، ۴ مرداد ۱۳۹۱) خامنهای می خواهد جمعیت کشور تا دو برابر افزایش یابد: «کشور ما با امکاناتی که دارد می تواند ۱۵۰ میلیون جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدامی که می خواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد بعد از ۱۵۰ میلیون انجام بگیرد.» (یوتیوب) او این گونه سخنان را مدام تکرار می کند تا مقاماتی که چندان به سخنان وی باور ندارند (اکثرا این طور هستند) موضوع را رها نکنند.
به دنبال سخنان خامنهای در کنار توقف سیاست های کنترل جمعیت (عدم ارائهی ابزارها و خدمات پیشگیری) برنامههای تشویق افزایش جمعیت مثل تابلوهای خیابانی (فرزند بیشتر زندگی بهتر) و افزایش مرخصی زایمان (که عملا پس از بازگشت به ترخیص یک سوم زنان وضع حمل کرده از محیط کار منجر می شده) دنبال شده است. روحانیون در تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی مردان و زنان را به داشتن ۵ (به نام پنج تن آل عبا)، ۸ (به نام امام هشتم) و ۱۲ (به نام ۱۲ معصوم) تشویق میکنند.
اگر سیاستهای تشویقی و تنبیهی حکومت و دولت در حوزه جمعیت برای افزایش آن کارآمد باشد باید منتظر چه پدیدههایی در کشور بود؟ چرا خامنهای از این سیاست کنترل جمعیت که در همهی کشورهای دنیا (بجز چند کشور خاورمیانهای و آفریقایی) در حال وقوع بوده و تاثیرات مثبتی در زندگی شهروندان و بالاخص زنان داشته تا این حد نگران است؟ او ۱۵۰ میلیون جمعیت را برای چه میخواهد؟
پیامدها
افزایش جمعیت کشور در حدی که خامنهای و دیگر روحانیون در نظر دارند- با توجه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشور- صرفا به فلاکت بیشتر مردم ایران منجر خواهد شد. داشتن منابع برای رفاه جمعیت کافی نیست. این منابع باید به کالا و خدمات ارزان و قابل دسترس تبدیل شوند که جمهوری اسلامی از آن عاجز بوده است. شاخصهای دیگر مثل سلامت، آموزش، محیط زیست و امنیت غذایی نیز به واسطهی رشد جمعیت (بدون رشد اقتصادی و توسعه) افت خواهند کرد اما در اینجا فقط به دو شاخص قابل توجه تر در این زمینه یعنی فقر و بیکاری میپردازم:
۱. گسترش فقر
سیاست جمعیتی خامنهای برای رسیدن به جمعیت ۱۵۰ میلیونی نسخهی وی برای افزایش فقراست. با توجه به ۱) میزان کارایی بسیار اندک مدیران کشور در بهر برداری از منابع و سرمایه گذاری در امور زیر بنایی، ۲) فقدان امنیت برای سرمایه گذاری توسط سرمایه داران داخلی و خارجی، ۳) فساد گسترده که بخش قابل توجهی از منابع کشور را اتلاف میکند، و ۴) تداوم تحریمها که میزان تولید و فروش نفت را تا سالها پایین نگاه خواهد داشت حتی امکان فراهم کردن امکانات زندگی شرافتمندانه برای جمعیت موجود کشور فراهم نیست و نخواهد بود چه برسد به جمعیتی که بدان افزوده خواهد شد. در چهار موضوع فوق نیز انتظار معجزهای برای تغییر شرایط نمی توان داشت.
افزایش بیشتر جمعیت یعنی کاهش درآمد سرانه و افزایش عائلهی حکومت (جمعیت کشور با نرخ ۱/۳ درصد در حال افزایش بوده و در همین حدود افزایش خواهد یافت. آنچه خامنهای میخواهد رشد بیشتر آن است). روشهای مدیریتی کشور بخش قابل توجهی از جمعیت را به جای استقلال اقتصادی و کارآفرینی و پرداخت مالیات به یارانه بگیر تبدیل کرده است.
تولید و صادرات نفت کشور به گفتهی همهی کارشناسان نفتی از جمله مقامات جمهوری اسلامی در سالهای اخیر رو به کاهش بوده است: «کاهش فروش نفت، کاهش ۱۷ درصد صادرات غیرنفتی، کاهش ۴۰ درصدی تولیدات پتروشیمی و میعانات گازی و در نهایت کاهش درآمد ۱۷ الی ۱۸ درصدی در سهماهه اخیر» (وزیر اقتصاد در مجلس، تابناک، ۶ مرداد ۱۳۹۱) در دو سال اخیر فروش نفت کشور ۴۰ تا ۵۰ درصد کاهش داشته است. این یعنی فقیر تر شدن همین جمعیت ۷۵ میلیونی موجود که بنا به میانگین هزینهی خانوار و حداقل نرخ های دستمزد حدود هفتاد درصد آنها زیر خط فقر نسبی (از جمله ۱۵ میلیون نفر زیر خط فقر مطلق) زندگی میکنند.
۲. افزایش نرخ بیکاری
بنا به گزارشهای رسمی ۳/۵ میلیون نفر بیکار در کشور وجود دارد (با لحاظ یک ساعت در هفته کار به عنوان اشتغال). در چهار سال آینده با توجه به رشد اقتصادی منفی یا صفر و حدود ۴/۵ میلیون دانشجو همین رقم به میزان بیکاران افزوده خواهد شد. تحریمهای اقتصادی به تشدید آهنگ خروج سرمایهها از کشور در فضای نا امنی و بی اعتمادی دامن زده است. صنایع کشور یا تعطیل شده یا با ظرفیت حدود ۲۰ تا سی درصد کار میکنند. بدون سرمایههای انباشتهی مالی و نیروی تحصیل کرده و کار آفرین نمی توان برای جمعیت موجود کشور شغل ایجاد کرد چه برسد به دو برابر جمعیت موجود. نرخهای واقعی بیکاری در کشور بالای بیست در صد و برای فارغ التحصیلان دانشگاهی میان ۳۰ تا ۴۰ درصد است.
کند شدن رشد اقتصادی در سالهای اخیر نیز علی رغم درآمدهای نجومی نفتی وضعیت را بدانجا رسانده که بر اساس برآورد صندوق بین المللی پول رشد اقتصادی ایران در سال ۱۳۹۰ به حدود صفر رسید و در سال ۱۳۹۲ نیز بر اساس برآورد بانک جهانی و سخن مقامات دولت روحانی رشد اقتصادی کشور منفی ۵/۴ درصد بود. با این خروج سرمایه و ارقام رشد اقتصادی انتظار نمی رود جمعیت فقیر از نردبام طبقات اقتصادی بالا روند.
چرا اصرار بر سیاستی پر مخاطره؟
بسیار بعید است که خامنهای از پیامدهای فوق آگاهی نداشته باشد. اگر چنین است چرا وی بر این سیاست اصرار دارد؟ به چهار دلیل:
۱. جمعیت انبوه فقیر و بیکار یعنی جمعیتی که برای حداقل نیازهایش چشم به دستان حکومت دارد. چنین جمعیتی حتی اگر روزی شورش کند شورشاش برای براندازی حکومت نخواهد بود بلکه شورشی کور برای مایحتاج زندگی است که به سرعت میتوان آن را سرکوب کرد. مردمی که ضعیف باشند نمی توانند روی پای خود ایستاده و حق خویش طلب کنند. جمهوری اسلامی مردمی ضعیف و آمادهی دویدن پشت سر خودروهای مقامات میخواهد و نه مردمی با کرامت و شرافتمند. خانوادهای با ۵، ۸ یا ۱۲ فرزند (بدون دسترسی به منابع دولتی و رانت و امتیاز یا سر ریز رانت و امتیاز) در شرایط امروز نمی تواند فرزندانی سالم از نظر روحی و جسمی تربیت کند.
۲. جمعیت فقیر و بیکار کشتزار مناسبی برای کاشت اطاعت از روحانیت و قدرت و استخدام برای سازمان سرکوب است. جمهوری اسلامی بدون سازمان سرکوب به سرعت فرو میریزد. اعضای حزب پادگانی حکومت عمدتا از میان طبقات فقیر و حاشیهی شهری استخدام شده و میشوند.
۳. حکومت خامنهای نه تنها با سیاستهای ۲۵ سال گذشتهاش امروز ملتی فقیر و عقب مانده بر جای گذاشته بلکه میخواهد با افزایش جمعیت در کنار عدم توسعه و رشد اقتصادی، فقر و فلاکت مردم بیست سال آینده را نیز تضمین کند، کاری که خمینی در دههی شصت با رشد ۳/۹ درصد جمعیت برای جانشیناش انجام داد.
۴. موضوعی که اصولا در ایدههای خامنهای غائب است آینده نگری برای جامعهی ایران است. او اهمیتی نمی دهد که در آینده چه بر سر شهروندان ایرانی میآید. در دوران ۲۵ سال حکومت وی محیط زیست کشور، پیوندهای اجتماعی، اعتماد اجتماعی، بنیهی اقتصادی مردم، اعتبار ایرانیان در میان دیگر ملل و بسیاری دیگر از شاخصهای توسعهی انسانی در ایران پسرفت داشته است. خامنهای تنها به منافع خود، خاندان و وفادارانش میاندیشد و لاغیر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر