آن از مهآفرید امیرخسروی این هم از غلامرضا خسروی. هر چه فکر میکنیم به حرف اصلاحطلبها گوش کنیم و تصور کنیم که احتمال آدم شدن این حکومت هست٬ حکومت یک کاری میکند که به این تصور پوزخند بزنیم.
اصلا حکومت اسلامی به چند چیز زنده است: یکی از این چیزها مرگ بر آمریکاست. البته نه این که راست راستکی باشد بلکه همین مرگ بر آمریکای الکی که بعدش میروند آنجا گرین کارت و تابعیت میگیرند. خودشان هم نروند بچههایشان را میفرستند.
دوم تو سر مردم زدن به خاطر لباس و حجاب و مسائل شخصی و خصوصی. یعنی اگر این حکومت دیش ماهواره داغون نکند صفت اسلامی برازندهی او نمیشود. به قول امام جمعه مشهد اگر حکومت مردم را زورکی به بهشت رهنمون نشود اسلامی نمیشود.
سوم اعدام. اصلا از روز اول این حکومت٬ اعدام جزو پایههای آن بوده. از پشت بام مدرسهی علوی تا صحن زندان اوین و الان هم رجایی شهر و میدانهای شهر. بیخود نیست بعد از چین مقام دوم را در زمینهی اعدام داریم. رحم محم هم که اصلا حالیشان نیست. طرف را بعد از چند سال در زندان نگه داشتن٬ لطف میکنند روز قبل از اعدام به خانوادهاش خبر میدهند که بیایید میخواهیم فردا او را اعدام کنیم. ببینید خانوادهی بیچاره چه حالی میشود. خوب است که مثل قدیم پول فشنگ -مدرناش میشود پول طناب- را از آنها نمیگیرند.
حالا ما جنبش «لگام» راه بیندازیم؛ مگر میشود به دستگاه کشتار این حکومت لگام زد؟ در این شهر شلوغ پلوغ هر کسی میتواند هر جور جنبشی راه بیندازد ولی کو اثر. باید دلخوش باشیم که مثلا خانوادهی مقتولی٬ قاتلی را ببخشد آن وقت ما خوشحال شویم.
بیخود نیست به ما میگویند شما دشمن حکومت اسلامی هستید. کسی که خواهان رابطهی محترمانه با همهی دنیا باشد٬ کسی که خواهان عدم دخالت حکومت در زندگی شخصی مردم باشد٬ کسی که خواهان لغو تمام و کمال مجازات اعدام باشد٬ معلوم است که دشمن حکومت اسلامی ست. هرکدام از اینها که نباشد حکومت اسلامی هم نخواهد بود.
مه آفرید بخت برگشته را که آنجوری کشتند٬ غلامرضا خسروی را هم که اینجور ناجوانمردانه اعدام کردند. تا فردا نوبت کی باشد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر