مقامهای جمهوری اسلامی بخشی از خواستههای خود را با بحث مصلحت، بخشی را با تقلب و بخشی را نیز با پنهانکاری و فساد و سوء استفاده
کارکرد نهادهای تصحیح کننده و بالاخص مجمع تشخیص مصلحت در حدود یک ربع قرن نشان داده که این نهاد صرفا در جهت بقای جمهوری اسلامی به شکل موجود آن است و به هیچ اصلاحی منجر نشده است.
اصلاحطلبان مذهبی معتقدند که در نظر گرفتن مصلحت نظام و تاسیس نهادی به نام تشخیص مصلحت نظام میتواند موجب اصلاحاتی در نظام جمهوری اسلامی شود و نیازی به براندازی نیست. آنها معتقدند که نظام جمهوری اسلامی به دلیل برخی رگههای عمل گرایی و عامه گرایی برخی سازوکارهای تصحیح کننده در خود دارد. اما کارکرد نهادهای تصحیح کننده و بالاخص مجمع تشخیص مصلحت در حدود یک ربع قرن نشان داده که این نهاد صرفا در جهت بقای جمهوری اسلامی به شکل موجود آن است و به هیچ اصلاحی منجر نشده است. برای روشن کردن این موضوع باید به سراغ مبانی این نهاد و این نگرش رفت.
مقامات جمهوری اسلامی بلافاصله پس از رسیدن به قدرت متوجه شدند که با وفاداری به شریعت یا قانون نمیتوانند قدرت را انحصاری و مطلقه، رقبا را حذف و منابع کشور را اختصاصی کنند. از این جهت بخشی از امیال و خواستههای خود را با بحث مصلحت، بخشی را با تقلب و دروغ و بخشی را نیز با پنهانکاری و فساد و سوء استفاده از قدرت محقق ساختند. اما آیا آنچه به نام مصلحت خوانده میشود و به تشخیص رهبر نظام و نزدیکان به وی تعیین میشود با مبانی و چارچوبهایی قابل تعریف است؟ چگونه این مصالح تشخیص داده میشوند؟
چهار مبنای مصلحت نظام
مصلحت نظام در رفتار و گفتار حاکمان جمهوری اسلامی در چهار موضوع خلاصه میشود:
۱- تولی و تبری: این امر با همبستگی خودیها، سرکوب مخالفان و ارعاب شهروندان و جلوگیری از منازعاتی که سودی به حاکمان نمیرسانند محقق میشود. از این جهت اختلاف میان وفاداران، آزادیهای چهارگانهی بیان، رسانهها، تشکلها و مجامع، دمکراسی، و اختلافات مذهبیای که بنیان حکومت را قدرتمند نمیسازد علیه مصلحت نظام هستند. محوری ترین موضوعات درحوزهی تولی و تبری پنهانکاری برای حفظ وحدت نیروها و قرار دادن دین به عنوامن عنصر پیوند دهنده است.
از همین جهت مشکلات کشور نباید گفته و بررسی شوند چون به همبستگی وفاداران خدشه وارد میکند و بخ منتقدان امکان خرده گیر ی میدهد. نام این پرهیز را هم گذاشتهاند سوژه ندادن به دست دشمن. بنا نظر خامنهای «هرگونه گفتار یا کردار و رفتارى که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود شرعاً حرام اکید است.» (در پاسخ به پرسشی در مورد برگزاری مراسم عیدالزهرا یا عمر کشون توسط شیعیان، فارس ۲ بهمن ۱۳۹۱) اما «سوژه و بهانه دادن به دست دشمن» دایرهای به شدت محدود داشته است. از منظر حاکمان جمهوری اسلامی اعدام در ورزشگاهها یا پارکها، اعدام نوجوانان، زندانی کردن روزنامه نگاران و نویسندگان، کشتن وبلاگ نویسان در زندان، ترور منتقدان در داخل و خارج، نظام تبعیض علیه زنان، حجاب اجباری، نظارت استصوابی،انداختن افراد از روی پل، و سنگسار زنان که اخبار مربوط به آنها در تیراژهای صد میلیونی در رسانههای دنیا منتشر میشود و شیعیان، روحانیون شیعه و ایران تحت حکومت آنها را مشتی وحشی و بربر و قرون وسطایی و غیر متمدن معرفی میکنند موجب وهن نیست چون اینها ابزار حفظ نظام هستند.
از عواملی که به نظر حاکمان به تولی میان وفاداران کمک میکند نمایش دینداری و تبلیغ بی توجهی دشمنان به این دینداری است. یکی از سپاهیان آزاد شده از دست مخالفان رژیم بشار اسد در مصاحبهای میگوید که گروگانگیران وی و همراهانش نمیدانستند که آنها قران میخوانند یا به حج میروند. (حسین علی حسینی، مهر، ۲ بهمن ۱۳۹۱) گوینده با باوری که به حق بودن خویش و همراهانش دارد بر این تصور است که منتقدان و مخالفانشان (که دشمن تصور میشوند) نمیدانند که آنها دیندارند و اگر میدانستند مشکل حل میشد. اما ایشان متوجه نیست که ایرانیان امروز پس از ۳۵ سال تجربهی جمهوری اسلامی به خوبی میدانند که افرادی در ایران هستند که به حج میروند و قران میخوانند و رکوع و سجود میکنند اما متقلبند، دروغ میگویند، در کشتار کودکان سوری به یاری بشار اسد میروند، برای رضای خدا شکنجه میکنند، معترضان به حکومت را از بالای پل به پایین پرتاب میکنند، مخالفان و منتقدان را با چاقو سلاخی میکنند، بخشی از هزاران میلیارد تومان اختلاس خود را در تبلیغات سیاسی هزینه میکنند و هزار کار دیگر میکنند تا حکومت دینی بر قرار بماند.
۲- قدرت مطلقهی ولی فقیه: در عرف حاکمان جمهوری اسلامی ولی فقیه عمود خیمهی نظام سیاسی است. نزدیکی افراد به حکومت یا دوری آنها از آن با میزان ارادت به ولی فقیه اندازه گیری میشود. از این جهت همه از جمله گرگهای نظام باید به گرگ اعظم حترام بگذارند و او را فصل الخطاب تلقی کنند.
تصویری که باورمندان به نظام از چگونگی ادارهی کشور میدهند و رابطهای که میان مقامات برقرار است دقیقا جنگلی است که گرگهایش به جان هم میافتند، اگر گرگی بر فراز همه حضور نداشته و گوش بقیه را نپیچاند. این یعنی گرگها بدون گرگ اعظم همدیگر را پاره میکنند. این امر به عنوان کارکردی و مفید بودن نظام ولایت فقیه در کشور عرضه میشود: «اینها [مقامات کشور] که میبینی یک مرتبه کار ولایت را شل میکنند، شک نکنید که اصل نظام را شل میکنند. تردید ندارم که تبر برداشته است و دارد به بنیان نظام میزند، اعم از اینکه بفهمد یا نفهمد. فهم او اصلاً مهم نیست. اگر بفهمد که خائن است، اگر هم نفهمد جاهلی است که باید آناً او را کنار گذاشت، چون خیلی دارد خراب میکند. ... باید کسی فصلالخطاب باشد که حرف آخر را بزند، والا کودتا میشود و نیروهای نظامی و انتظامی به خودشان اجازه میدهند هر کاری بکنند، مجلس به خودش اجازه میدهد به هر سمتی برود. اینطور نمیشود و باید یک کسی باشد که حرف آخر را بزند.» (مرتضی آقا تهرانی، رجانیوز، ۳ بهمن ۱۳۹۱) بدین ترتیب مصلحت نظام آن است که همه به گرگ اعظم اقتدا کنند.
۳- رونق کسب و کار روحانیت: جمهوری اسلامی زادهی روحانیت است و بدون نهادهای دینی پر رونق باقی نمیماند. از همین جهت منابع جامعه به سمت این نهاد سرازیر شده است. روحانیون در بازار دین به کسب و کار مشغول هستند و از همین جهت این بازار را هرچه پر رونق تر میخواهند. حکومت دینی نیز از رونق بازار دین بهره مند میشود. از همین جهت هیچ محدودیتی برای گسترش این بازار نیست و خود حکومت سالانه دهها هزار میلیارد تومان در این بازار خرج میکند. در سال ۹۲ علی رغم فشار تحریمها و کسر بودجه، بودجهی حوزههای علمیه دو برابر و نیم افزایش یافت و به ۱۰۴۰ میلیارد تومان رسید. بودجههای بخش فرهنگ نیز که در ردیف بودجهی همهی دستگاهها وجود دارد به نهادهای دینی اختصاص میباید. اینها غیر از بودجههای تحت نظر دستگاه رهبر یاست که کسی از میزان آنها اطلاعی نمییابد.
به همین علت است که در چند سال گذشته با یک نهضت مسجد سازی در کشور توسط دولت و شهرداریها مواجه هستیم، دهها هزار روحانی در دستگاههای دولتی و بالاخص آموزش و پرورش استخدام شدهاند و تعداد امامزاده های کشور از ۴ هزار به ۱۱ هزار افزایش یافته (رئیس کمیسیون اصل نود مجلس، سایت مجلس، ۶ بهمن ۱۳۹۱) و هیچ نظارتی از سوی حکومت اعمال نمیشود. هیج نهادی از تاسیس کنندگان این امامزادههای تازه نمیپرسد که این امامزادهها تا دیروز کجا بودند که یکباره سرو کله شان پیدا شده است. همچنین کسی نمیپرسد که یازده امام که تنها فرزندان امام هفتم به بعد به ایران آمدند مگر چند فرزند داشته اند که امروز تعداد آنها به ۱۱ هزار رسیده است؟ مصلحت نظام افزایش این امکنه حتی بر اساس ادعاهای بی پایه و خواب نما شدن افراد است.
۴- تضعیف بنیهی اجتماعی و اقتصادی مخالفان: مصادرهی اموال مخالفان، واگذاری اموال دولتی به موافقان و خودیها، نابودی نهادهای مدنی، سانسور، فیلترینگ، پارازیت، بستن رسانهها، زندانی کردن و هر بلایی که باعث ضعیف شدن مخالفان و منتقدان شود به مصلحت نظام است. از همین جهت طرفداران نظام به این گونه اعمال که ممکن است روزی گریبان خود آنها را نیز بگیرد اعتراض نمیکنند چون حتی اگر غیر قانونی، نامشروع و ضد انسانی باشند به مصلحت هستند.
آن دسته از طرفداران نظام که خود در انواع عملیات سرکوب دخالتی نداشته باشند (از حلقهی گرگها نباشند) چون میتوانند از غنائم استفاده کنند (مثل لاشخور) در برابر سرکوبها سکوت میکنند. دستهای دیگر نیز که نیروی عملیاتی نیستند خود را در مقام روباه میبینند به این معنی که برای سرکوب برنامه ریزی میکنند یا سرکوب را نهادینه میکنند، مثل کاری که مقامات اجرایی فرهنگی و هنری و نیروهای کارشناسی در نهادهای قوای قهریه (دستگاه رهبری، قوهی قضاییه، وزارت اطلاعات، بسیج، سپاه، نیروی انتظامی) و رسانههای دولتی انجام میدهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر