اختلال استرس پس از سانحه
بسیاری از زندانیان سیاسی پس از آزادی، قربانی زجر و درد جدیدی میشوند. خیلیها این اختلال و زجر دوران آزادی را درک نمیکنند. حکومت، بسیاری از فعالان را بیرون از زندان و در دوران آزادی نیز زجر میهد.
PTSD که در اشتباه گرفته شدن و تشخیص داده نشدن سابقهای طولانی دارد، برای چندین دهه توسط متخصصان به دیده شک و تردید نگریسته شده است. حتی در حال حاضر اغلب تصور میشود که این اختلالی است که تنها پس از تجربه جنگی میتواند بروز کند. با این وجود، افرادی که در این زمینه فعالیت میکنند میگویند که موارد اختلال روانی پس از سانحه در جنگ تنها میزان محدودی از این اختلال را تشکیل میدهد.
سیاوش شهابی و سام محمودی سرابی هیچ وقت به جنگ نرفتند و شاهد هیچ صحنه جنگیای نبودند. وقتی که سیاوش شهابی پس از ۴۰ روز زندان انفرادی و تحمل شکنجه روحی و جسمی از زندان آزاد شد، نمیدانست که در آیندهای نزدیک با چه وضعیت روحیای باید دست و پنجه نرم کند.
سام محمودی سرابی نیز بعد از آزادی از زندان پس از سانحه «کوی دانشگاه» قرار بود که دوباره ده سال بعد در جریان اعتراضات بعد از انتخابات ۸۸ قربانی حوادث دیگری باشد. سام در مجموع ۴۴۰ روز را در حبس سپری کرده است، که ۳۲۸ روز آن در زندان انفرادی گذشته است. وی قربانی شکنجههای طاقتفرسایی از جمله فرو کردن بطری نوشابه تشتکدار در مقعدش و فرو بردن سرش در توالت پر از کثافت بوده است.
در نتیجه، امروز این دو نفر – که تنها مشت نمونه خروار هستند – از «پیتیاسدی» (PTSD) یا «اختلال روانی پس از سانحه» رنج میبرند. پیتیاسدی که در اشتباه گرفته شدن و تشخیص داده نشدن سابقهای طولانی دارد، برای چندین دهه توسط متخصصان به دیده شک و تردید نگریسته شده است. حتی در حال حاضر اغلب تصور میشود که این اختلالی است که تنها پس از تجربه جنگی میتواند بروز کند. با این وجود، افرادی که در این زمینه فعالیت میکنند میگویند که موارد اختلال روانی پس از سانحه در جنگ تنها میزان محدودی از این اختلال را تشکیل میدهد. به گزارش انجمن بهداشت روانی کانادا، حدودا از هر ده نفر کانادایی یک نفر گرفتار پیتیاسدی است. عامل این اختلال میتواند گسترهای عظیم بین تجربه یک حمله خشونتآمیز تا از دست دادن شغل را شامل شود.
پیتیاسدی اضطرابی است که در اثر دوباره تجربه کردن یا یادآوری یک سانحه آسیبزای روحی یا جسمی مدتها پس از آنکه هر گونه خطر درگیری در آن سانحه گذشته است به وجود میآید. این اختلال، یک بیماری جدی است که ممکن است پس از تجربه یک یا چند رویداد آسیبزا، از جمله تجاوز جنسی، آسیب جدی یا تهدید به مرگ توسعه یابد. به همین دلیل، این اختلال به عنوان «اختلال اضطراب» طبقه بندی شده است. زمانی که گروهی از نشانهها مانند بازیادآوری (Flashback)، تلاش برای اجتناب از به یاد آوردن رویداد، و مدام گوش به زنگ بودن – که نشانگر سطح بالایی از اضطراب است – به مدت بیش از یک ماه پس از حادثه ادامه داشته باشد، سوژه گرفتار اختلال روانی پس از سانحه شده است. به عبارتی، علایم مشخصه قبل از قرار گرفتن در معرض رویداد آسیبزا وجود ندارند، و تنها بعد از آن است که به وجود میآیند.
معمولا فردی که از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرد به طور مداوم از تمام افکار، احساسات و بحث در مورد رویداد تنش زا اجتناب میکند و حتا ممکن است فراموشی را تجربه کند. با این حال، این رویداد برای فرد مبتلا با عود خاطرات، بازیادآوری (Flashback ) و یا کابوس دوباره زنده میشود.
سیاوش شهابی در این مورد به من گفت که بعد از آزادی از زندان، پس از گذشت تقریبن ۶ ماه، با مشکلات حافظه دراز مدت و کوتاه مدت مواجه شده است اما بعضی صحنهها را به هیچ عنوان نمیتواند فراموش کند و حتا در خواب آنها را در کابوس میبیند.
سام محمودی سرابی نیز در این مورد از مشکلات حافظه کوتاه مدت و کابوس های وحشتناک که خاطرات دوران زندان و شکنجه را تداعی میکند سخن گفت.
اگر علایم مشخصه اختلال پس از سانحه کمتر از سه ماه طول بکشد، اختلال حاد در نظر گرفته میشود و در صورت تداوم بیشتر از ۳ ماه، مزمن به حساب میرود. علایم حتا میتوانند برای اولین بار پس از شش ماه یا چند سال بعد از سانحه با تاخیر شروع شوند. لازم به ذکر است که اختلال استرس حاد با اختلال استرس پس از سانحه که میتواند اختلال بالینی قابل توجهی ایجاد کند متفاوت است.
زمانی که یک رویداد آسیب زا باعث ترشح واکنشی بیش از حد آدرنالین ( هورمون استرس ) در بدن میشود علائم PTSD ممکن است ظاهر شوند. ترشح واکنشی بیش از حد آدرنالین باعث ایجاد الگوهای عصبی عمیق در مغزمی شود که میتوانند مدتها پس از رویدادی که باعث ترس میشود در مغز باقی بمانند. در نتیجه فرد در آینده به موقعیت های ترس آور بیش از حد پاسخ خواهد داد و در طی تجربیات آسیب زا سطوح بالای هورمون استرس ترشح شده فعالیت هیپوتالاموس را سرکوب کرده و راه را برای توسعه PTSD ممکن میسازد.
در نظر داشته باشیم که PTSD باعث ایجاد تغییرات شیمیایی در مغز و بدن میشود که این اختلال را با سایر اختلالات روانی مانند افسردگی عمده متفاوت میسازد.
تجاوز جنسی، حمله فیزیکی، شکنجه جسمی و روحی، سرقت از فرد، ضرب و شتم فرد، سو استفاده جنسی در دوران کودکی، ربوده شدن، گروگان گرفته شدن، تصادف وسایل نقلیه، مبارزه نظامی، زندان، زندان انفرادی، حمله تروریستی، حوادث صنعتی، بلاهای طبیعی مانند زلزله، توفان دریایی، و آتش سوزی از عوامل استرس زایی به شمار میروند که باعث اختلال استرس پس از سانحه میشوند.
در برخی موارد، شاهد خشونت و یا کشته شدن دیگران بودن و حتی دریافت خبر اینکه دوستان یا اعضای خانواده در معرض خطر جدی قرار دارند نیز موجب بروز این اختلال میشود.
سیاوش شهابی و سام محمودی سرابی در این مورد تأیید میکنند که شنیدن صدای ناله و فریاد افراد دیگر هنگام شکنجه شدن اثرات مخربی بر روحیه آنها داشته است.
علایم اختلال استرس پس از سانحه معمولن به سه دسته تقسیم میشوند. تجربه مجدد رویداد مشخصه اصلی آن است و میتواند به طرق مختلف اتفاق افتد. به طور معمول، شخص خاطرات بسیار قوی از این رویداد استرس زا دارد و با کابوس یا بازیادآوری آن را دوباره تجربه میکند. سال گرد این رویداد هم میتواند باعث بروز ناراحتی شدید شود.
اجتناب و بی حسی عاطفی دومین دسته از علایم اختلال استرس پس از سانحه به شمار میروند. افراد مبتلا به این اختلال از مواجهه با هر گونه سناریویی که این حادثه را یاد آوری میکند اجتناب می کنند. فرد مبتلا میتواند حتا از دوستان، اعضای خانواده و فعالیتهایی که قبلن به آنها علاقه داشته است روی برگرداند. افراد مبتلا به PTSD ممکن است با عواطف و احساسات به ویژه در ارتباط با صمیمیت و علاقه جنسی مشکل پیدا کنند. احساس گناه شدید نیز بسیار رایج است.
دسته سوم علایم تغییرات الگوی خواب و افزایش هوشیاری را در بر میگیرد. بی خوابی یا کم خوابی در افراد مبتلا به این اختلال بسیار شایع است. حتا تمرکز فکری و به پایان رساندن وظایف برای آنها بسیار مشکل است که خود میتواند به یک منبع استرس و پرخاش گری تبدیل شود.
سام محمودی سرابی تأیید میکند که از مشکلات تمرکز فکری، شدیدن رنج میبرد و بیش از چند دقیقه نمیتواند روی یک فعالیت ذهنی تمرکز داشته باشد.
در سیستم عصبی ما محور HPA هیپوتالاموس ـ هیپوفیز ـ آدرینال مسوول هماهنگی پاسخ هورمونی به استرس است. با توجه به سرکوب شدید کورتیزول به دگزامتازون در PTSD ، اختلالات محور HPA هیپوتالاموس ـ هیپوفیز ـ آدرینال به احتمال زیاد در مهار قوی بازخورد منفی کورتیزول منتج شده که خود به احتمال زیاد به دلیل افزایش حساسیت گیرنده های گلوکوکورتیکوئید به وجود میآید. بعضی از تحقیقات پاسخ به استرس در PTSD را با قرار گرفتن طولانی مدت در معرض سطح بالایی از نوراپی نفرین و سطح پایین کورتیزول ارتباط دادهاند.
این واکنش در شرایط انسان فیزیوپاتولوژی PTSD را به عنوان یک مسیر یادگیری ناسازگارانه به ترس از طریق محور HPA هیپوتالاموس ـ هیپوفیز ـ آدرینال با حساسیت پاسخگویی فوقالعاده و واکنشی توضیح میدهد.
از آنجا که کورتیزول به طور معمول در بازگرداندن تعادل به سیستم عصبی پس از پاسخ استرس مهم است، سطح پایین کورتیزول ممکن است افراد را به PTSD مستعد سازد. به عنوان مثال، بنابر مطالعاتی که روی سربازان سوئدی که در بوسنی و هرزگوین خدمت کرده بودند انجام شده بود نشان داد که آنهایی که قبل از خدمت سطح کورتیزول بزاقی کمی داشتند پس از حادثه جنگی، در معرض خطر بالاتری از واکنش با علائم PTSD نسبت به سربازانی که قبل از خدمت سطوح نرمال کورتیزول بزاقی داشتند، قرار داشتند.
این مطالعه بنابر این واکنشهای متفاوت در افرادی که در زندان تحت شکنجه روحی و جسمی قرار گرفتهاند را توضیح میدهد.
مطالعات دیگری نیز نشان میدهد که افرادی که از PTSD رنج میبرند به طور مزمن دارای سطوح کم سروتونین هستند که معمولا منجر به علائم رفتاری مانند اضطراب، تحریک پذیری، پرخاشگری، خودکشی، و تکانشگری میشود. سروتونین هم چنین به تثبیت تولید گلوکوکورتیکوئید کمک میکند.
در افراد مبتلا به PTSD سطح دوپامین نیز میتواند به بروز علائم بیانجامد. کمبود دوپامین میتواند به فقدان لذت، بیتفاوتی، اختلال توجه، اختلالات حرکتی و افزایش بیش از حد سطح دوپامین میتواند به روان پریشی، اضطراب، و بیقراری منجر شود.
سیاوش از اختلال توهم بصری و شنوایی رنج میبرد که تقریبن ۶ ماه بعد از آزادی از زندان شروع شده است. او هم چنان صدای «فردی» که همیشه همه جا حضور دارد را میشنود. سیاوش او را مردی بسیار بیادب توصیف میکند که همیشه به او ناسزا میگوید و او را به بازگشت به ایران و یا به خودکشی تشویق میکند.
سام از سندروم پاهای بیقرار شکایت دارد که چندی پس از شکستگی استخوان جمجمه او با ضربه باتوم به فرق سر او زیر شکنجه بروز کرده است. او میگوید که بسیار بیقرار است، استرس و اضطراب شدیدی دارد و ترجیح میدهد بخوابد زیرا هنگام بیداری بیشتر رنج میبرد.
در حالی که پیشبینی اینکه در چه شرایطی پاسخ به تروما باعث بروز و توسعه PTSD خواهد شد غیر ممکن است اما عوامل خطر معینی که آسیبپذیری به توسعه این اختلال را افزایش میدهند وجود دارد. درواقع حوادثی که زندگی و یا امنیت شخصی فرد را شدیدن تهدید میکنند به احتمال زیاد علت PTSD هستند. و به نظر میرسد که آسیب های عمدی تحمیل شده توسط انسان یعنی آسیب هایی از قبیل تجاوز به عنف، ضرب و شتم و شکنجه، آسیب زا تر از آسیب های « اعمال شده توسط خدا » هستند. و این که تا چه حد حادثه غیرمنتظره، غیرقابل کنترل و غیرقابل اجتناب بوده است نیز نقش مهمی ایفا میکند.
در هر حال، هر چه زودتر درمان این اختلال شروع شود، غلبه بر آن آسانتر است.
درمان شناختی رفتاری با تمرکز بر تروما شامل مواجهه تدریجی با افکار، احساسات، و موقعیت هایی است که فرد مبتلا را به یاد واقعه استرس زا میاندازد، به ویژه مواجهه تدریجی با افکار تحریف شده و غیرمنطقی و جایگزین کردن آن با یک تصویر متعادل تر. در این روش درمانی، درمانگران از روشهای نوشتاری سناریوی فیلم استفاده میکنند و از بیمار میخواهند سناریو کابوس تکراری خود را بنویسند و پایان آن را به نحوی که خود میخواهند تغییر دهند. به نظر میرسد که پس از مدتی کابوس به نحو همان سناریو پایان مییابد و دیگر برای فرد ترسناک نیست.
از آنجایی که PTSD فرد مبتلا و نزدیکان را تحت تاثیر قرار میدهد، روش درمانی خانواده گی میتواند به درک آنچه که فرد مبتلا با آن درگیر است کمک کرده و هم چنین میتواند به ارتباط همه افراد خانواده و حل مشکلات رابطهای ناشی از علائم PTSD کمک کند.
داروها فقط برای تسکین علایم ثانویه افسردگی یا اضطراب میتوانند مفید باشند ولی به هیچ عنوان در حل مشکلات پایهای این اختلال مفید نیستند.
روش «حساسیت زدایی جنبش چشم و بازفرآوری یا EMDR » عناصری از درمان شناختی رفتاری با حرکات چشم و یا دیگر اشکال ریتمیک، تحریک چپ به راست، از قبیل دست زدن و یا صدا را در بر میگیرد. امروزه تصور میشود که حرکات چشم و دیگر اشکال دوجانبه تحریک باعث به اصطلاح خارج کردن مغز از «یخ زدگی» یا همان عدم فعالیت سیستم پردازش اطلاعات مغز - که در زمان استرس شدید قطع میشود – می انجامد. این روش نیز بسیار مؤثر شناخته شده است.
در هر حال این مهم است که فرد مبتلا به این اختلال همیشه با زندگی و افرادی که از او مراقبت میکنند در ارتباط بماند. پشتیبانی افراد دیگر برای بهبودی این اختلال بسیار حیاتی است.
هنگامی که فرد با احساسات دشوار و خاطرات آسیب زا مبارزه میکند، ممکن است به خود درمانی با الکل یا مواد مخدر وسوسه شود. اما در حالی که الکل یا مواد مخدر فقط به طور موقت ممکن است باعث بروز احساس بهتری شود، اختلال استرس پس از سانحه در دراز مدت بدتر خواهد شد. استفاده از الکل، مواد مخدر و داروهای ضد اضطراب و افسردگی بدون درمان های روان شناختی در دراز مدت این بیماری را تشدید خواهد کرد و بی احساسی، انزوای اجتماعی، خشم و افسردگی از علایم آن خواهد بود.
هنگامی که فرد با احساسات دشوار و خاطرات آسیب زا مبارزه میکند، ممکن است به خود درمانی با الکل یا مواد مخدر وسوسه شود. اما در حالی که الکل یا مواد مخدر فقط به طور موقت ممکن است باعث بروز احساس بهتری شود، اختلال استرس پس از سانحه در دراز مدت بدتر خواهد شد. استفاده از الکل، مواد مخدر و داروهای ضد اضطراب و افسردگی بدون درمان های روان شناختی در دراز مدت این بیماری را تشدید خواهد کرد و بی احساسی، انزوای اجتماعی، خشم و افسردگی از علایم آن خواهد بود.
غلبه بر احساس درماندگی کلید غلبه بر اختلال استرس پس از سانحه است. سانحه باعث بروز احساس ناتوانی و آسیبپذیری است و این مهم است به فرد مبتلا یادآوری شود که او دارای نقاط قوت و مهارت های مقابله ای است و میتواند با سختیها مقابله کند.
یکی از بهترین راههای اصلاح درک قدرت خود کمک به دیگران است. داوطلب شدن در یک موسسه خیریه اقدام مثبتی است که به طور مستقیم حس ناتوانی را به چالش میکشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر